responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 115

كه مى‌گويند، نيست. [1]

و اگر ذات او باطل شده است، چيزى- كه همان ذات است- باطل شده و چيز ديگرى حادث شده، نه اين‌كه او چيز ديگرى شده باشد. [2]

به‌علاوه، اگر تأمّل كنى، مى‌دانى كه اين، مقتضى يك هيولاى مشترك و پديد آمدن مركّب است، نه بسيط. [3]

شرح و تفسير

تا اين‌جا طى شش فصل، دو مسئله مهم روشن شد:

مسئله اوّل، بقاى نفس پس از مرگ است. اين مسئله در فصل اوّل و فصل ششم به دو دليل اثبات شد: يكى عدم انطباع نفس در بدن و بقاى آن به علت فاعلى و ديگرى بساطت نفس.

مسئله دوم، بى‌نيازى نفس از ماده در ادراك‌هاى عقلى است. اين مسئله طى فصل‌هاى دوم، سوم، چهارم و پنجم تقرير و در هر فصلى يك استدلال براى آن آورده شد.

اكنون لازم است اين مطلب روشن شود كه رابطه نفس با ادراك‌ها و صورت‌هاى عقلى چگونه است؟ آيا به نحو اتحاد است يا به نحو ارتسام؟ آيا نفس همان ادراك‌هاى عقلى مى‌شود يا همان است كه بوده و صورت‌هاى عقلى در آن مرتسم‌


[1] . اگر تنها حال او باطل شده و حال ديگرى پديد آمده است، اتحادى ميان عاقل و معقول صورت نگرفته است و بايد نامش را ارتسام گذاشت. ولى پرسش اين است كه چه مانعى دارد كه با ارتسام صورت معقول در عاقل، مغايرت ما هوى و اتحاد وجودى در ميان آنها پديد آيد.

[2] . اين‌كه ذاتى معدوم و ذاتى موجود شود، مصداق كون و فساد است و ميان كائن و فاسد، هيولاى مشترك لازم است.

[3] . نفس به منزله صورت براى بدن است و هم‌چون ديگر صورت‌هاى جوهرى است كه مركّب از هيولا و صورت نيستند.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 115
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست