نام کتاب : زندگانى باب الحوائج حضرت موسى بن جعفر(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 42
و مخالفت او با ما و تمايلش به شيعه بسيار سخن گفتهاند حال آنكه من
در خدمتگزارى او تقصيرى نمىبينم و بارها او را آزمودهام، ولى از آنچه وى را بدو
متهم مىكنند اثرى نديدم! دوست دارم وضع او را چنان كه خودش هم پى نبرد زير نظر
بگيرم تا حقيقت كار او بر من معلوم شود.
به او گفته شد: رافضيان در وضو با جماعت (اهل سنّت) اختلاف دارند و
وضو را به تفصيلى كه جماعت بدان اعتقاد دارند، نمىگيرند آنان معتقد به شستن پاها
در وضو نيستند. او را در اين مورد بيازما آن چنان كه خودش هم پى نبرد. هارون گفت:
چنين كنم. اين كار وضع او را روشن مىكند.
هارون مدّتى دست از على بن يقطين برداشت و به او كارى در خانه سپرد.
چون وقت نماز فرا رسيد، على بن يقطين در يكى از اتاقهاى خانه خلوت كرد تا وضو
بگيرد و نماز بگزارد. در اين هنگام رشيد در پس ديوار اتاق ايستاد چنان كه
مىتوانست على بن يقطين را ببيند و در ضمن خودش را هم از ديد او پنهان نگاه دارد.
على آب خواست. سه بار مضمضه و سه بار استنشاق كرد و صورتش را سه بار شست و محاسنش
را از هم باز كرد و دستانش را سه بار از انگشتان تا آرنجها شست و سر وگوشش را مسح
كرده پايش را نيز شست.
هارون الرشيد ناظر تمام اين صحنه بود. چون شيوه وضو گرفتن على بن
يقطين را ديد نتوانست خويشتندارى كند. لذا از مخفيگاه خود بيرون آمد و على او را
ديد. هارون بانگ بر آورد: اى على بن يقطين هر كس گمان كند كه تو رافضى هستى، دروغ
مىگويد!!
نام کتاب : زندگانى باب الحوائج حضرت موسى بن جعفر(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 42