نام کتاب : زندگانى رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 45
را بر نمىكشد و براى آدمى جز آنچه خود تلاش كرده، چيز ديگرى
نيست.»
وما اى خليفه به خدا سوگند از تو مىترسيم و زنانى كه تو آنان را
بهتر مى شناسى به خاطر ترس ما آنها هم مىترسند. پس از آزار ما دست بردار و گرنه
نام تو را هر روز پنج بار به خداوند عرضه خواهيم كرد (يعنى در نمازهاى پنجگانه با
اخلاص تمام تو را نفرين مىكنيم).
و تو خود به واسطه پدرانت از رسول خدا صلى الله عليه و آله براى ما
حديث نقل كردى كه آنحضرت فرمود: چهار دعاست كه از خداوند پوشيده نمىماند دعاى
پدر در حقّ فرزندش و دعاى برادر در حقّ برادرش، دعاى نهانى و دعاى خالصانه.
ربيع گويد: هنوز گفتگو تمام نشده بود كه خبر گزاران منصور در پى من
آمدند و از وجود من اطلاع يافتند. من نيز بازگشتم و سخنان ابوعبداللَّه را براى
منصور باز گفتم. منصور از شنيدن آن سخنان گريست و سپس گفت: به سوى او باز گرد و به
او بگو كار ملاقات و نشستن با شما را به شما وا مىگذارم و امّا زنانى كه از آنان
ياد كردى بر ايشان درود باد و خداوند وحشت آنان را به امن مبدّل سازد و اندوه آنان
را بزدايد.
ربيع گويد: من به نزد ابو عبداللَّه بازگشتم و او را از گفته منصور
آگاه ساختم. پس او گفت: به او بگو صله رحم به جاى آوردى و خداوند تو را بهترين
پاداش دهد. سپس چشمانش پر از اشك شد تا آنجا كه چند قطره نيز بر دامانش چكيد.
2- از محمّد بن عبداللَّه اسكندرى يكى از نديمان و ياران خاصّ منصور
نام کتاب : زندگانى رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 45