نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 143
ميان آنان مهاجران بزرگ و تعدادى از باقيماندگان جنگجويان بدر و
حاضران در بيعت رضوان به چشم مى خوردند. همچنين گروهى از قاريان و غلامان و ساير
مردم سپاه امام را همراهى مىكردند و اين سپاه قرآنى كه برخى از قبايل عرب نيز با
انگيزههاى گوناگون در پشت آن قرار داشتند، از چه افزونى و فرخندگى برخوردار بود.!
هنگامى كه اين دو سپاه در برابر هم صف آرايى كردند، كفه جنگ تقريباً
متعادل بود. از اين رو از اندك نبردهايى بود كه نتيجه آن به طور قطعى مشخص نبود.
اينك به عنوان ارائه يك نمونه از اين تعادل قُوا بد نيست كه به يكى از نبردها
اشاره كنيم. زياد بن نصر كه در خطّ مقدّم سپاه امام انجام وظيفه مىكرد، مىگويد:
با على عليه السلام در جنگ صفين حضور داشتم. سه شب و سه روز نبرد
كرديم تاآنجا كه نيزهها بشكست وتيرها تمام شد. آنگاه هر دو سپاه دست به شمشير
بردند. ما تا پاسى از شب شمشير زديم تا آنكه ما و شاميان وارد روز سوّم جنگ شديم.
جنگ آنچنان نزديك و تن به تن بود كه برخى با برخى ديگر گلاويز شده بودند. من در آن
روز با همه سلاحها نبرد را آزمودم. هيچ وسيلهاى نبود كه من با آن نجنگيده باشم
حتّى بر روى هم خاك پراكنديم و يكديگر را گاز گرفتيم. حتّى برخى از ما ايستاده
بوديم و ميدان نبرد را مىنگريستيم برخى از افراد دو سپاه حتّى نمى توانستند بر
روى پاهاى خود بايستند و جنگ كنند. چون شب سوّم به نيمه رسيد معاويه و سپاهش از
ميدان گريختند و على عليه السلام به سراغ كشتگان رفت.
نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 143