نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 60
مىگويند، از آثار اين درمان بر ويژگيها بسيار اندك سخن به ميان
مىآورند» [1].
آرى! از آن جا كه ويژگى و نشان از سازههاى گوناگونى تشكيل يافته
است، لذا تغيير آن از ايجاد تغيير در ارزشى كه تنها يكى از سازههاى ويژگى است
دشوارتر مىنمايد.
بدين ترتيب گاهى ويژگى از ارزش بر مىخيزد و هرگاه پيوند انسان با
ارزشهاى خود فزونى يابد ارزشها بر زندگى انسان احاطه مىيابند و به رنگ زندگى
عمومى انسان و ويژگى كلّى شخصيّت او بدل مىشوند تا جايى كه بر ديگر ويژگيها و
خصوصيتهاى شخصيّت او تأثير مىنهند. براى مثال: گاهى انسان سرشتى بسرعت أثرپذير و
بشدّت خشمگين دارد، ولى در پرتو ارزشها همو، انسانى مىگردد كاملًا متفاوت، او
فردى مىگردد شكيبا كه سرشتش پيرو خرد و ارزشهاى اوست- چنانكه در ميان مؤمنان چنين
است-.
در پايان بايد گفت به نظر مىرسد ويژگى غالباً حالتى فطرى و طبيعى و
غير آگاهانه است، در حالى كه ارزش، حالتى عقلانى و آگاهانه است.
پنجم- ارزش و باور (اعتقاد)(Value and
Blief)
طبيعى است كه فاصله ميان ارزش و باور (يا اعتقاد) كمتر مىشود، زيرا
هر يك از آنها سه نقش مهم را ايفا مىكنند:
1- جدا كردن حق از باطل.
2- مشخّص كردن نيكو از نكوهيده (حُسن و قُبح).
3- تشويق به انجام برخى كارها و برحذر داشتن از برخى كارهاى ديگر.
بدين ترتيب ارزش و باور در اين سه امر مهم با يكديگر مشترك هستند، و
فقط ما ارزش را از آن رو از باور جدا مىكنيم كه ارزش يكى از نمادهاى باور است،
چرا كه مهمترين ويژگى يك باور، بيان حق و باطل است، در حالى كه مهمترين فايده