نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 58
است، ليكن اين ميل گاهى ارزش نيست، از همين رو برخى ميان علاقه و
ارزش تفاوت نهادهاند، زيرا علاقه يكى از «نمادهاى» متعدّد ارزش است، و به سمت و
سو دادن به عمل، و خود- پرورانى «realization Self» يارى مىرساند، و مفهوم علاقه، محدودتر از
ارزش است، زيرا علاقه دربردارنده هيچ يك از گونههاى رفتار ارزشى و يا هدفى از
ميان اهداف نيست، چنانكه دشوار است گفته شود، علاقه همان معيارى است برخوردار از
ويژگى الزام كه ارزشها به واسطه آن متمايز مىگردند.»
از اين گذشته، ارزشها از ديگر نمادهاى شخصى مانند گرايشها جدا مىشود
و لذا ارزشها به اهداف دور و كلّى اهتمام دارند و در ميان خود از ترتيبى هرمى
برخوردارند، يعنى برخى از ارزشها بر ارزشهاى ديگر چيرگى دارند و يا در برابر برخى
ارزشهاى ديگر رام و تسليم هستند، پس هر فرد مىكوشد همه ارزشهاى خود را تحقّق بخشد
ولى اگر ميان آنها تعارض واقع شود براساس ترتيب خاصى كه خود فرد دارد، برخى از
آنها را تابع برخى ديگر مىسازد. [1]
ارزش، ويژگى ديگرى نيز دارد و آن اينكه در دگرگونى و تحوّل، نسبت به
گرايش و ميل، حركتى كندتر دارد و ضرورى است كه نگاه ما به ارزشها چنين باشد كه
آنها صرفاً بازتاباننده نيازها و گرايشهاى خاصّ ما نيستند، بلكه نيز آنچه را جامعه
بر آن پاداش يا مجازات مىكند، منعكس مىكنند. [2]
در يك كلام، ارزش- نزد انسان- درجه بالايى از علاقه مىآفريند كه
معمولًا با كرامت آدمى و احساسى فوق طبيعى نزد او پيوند دارد و از همين رو در امور
زير با علاقه تفاوت مىيابد:
1- گاهى علاقه، به چيزى تعلّق مىگيرد كه ارزش ندارد، همچون علاقه
جنايتكار به جنايت خويش.
2- علاقه هرگز نمىتواند براى شناخت زيبايى از زشتى (حُسن و قُبح)،
سنجهاى را سامان بخشد.
3- علاقه معمولًا شخصى است، در حالى كه بيشتر ارزشها عمومى هستند و
لذا