نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 326
اين عوامل- به طور دسته جمعى و يا تكتك- هر از چند، گاهى اين مكتب
را حمايت كردهاند و به همين سبب اهمّيت آن، هنگام وجود اين عوامل فزونى يافته و
هنگام كاستى اين عوامل رو به سقوط نهاده كه شرح آن عوامل چنين است:
1- معايب نظريه اصالت فرد همچون ظلم فاحش، توزيع نابسامان ثروت و
بهره كشى از محرومان.
اين عامل سبب تند روى مردم به سوى سوسياليسم و مكتب اجتماعى در پايان
سده نوزدهم در همه كشورهاى صنعتى به دليل بدرفتارى با كارگران و گسترش شكاف بين
طبقات جامعه بوده است. [1]
2- رواج روحيه ملّىگرايى در ملّت به سبب احساس حقارت فراوان و يا به
سبب بلند پروازى بسيار ايشان، چنانكه در ملّت آلمان پس از شكست جنگ جهانى اوّل
مىبينيم. هنگامى كه هيتلر با نام گروهگرايى به اين روحيه توجّه كرد و از مردم
خواست تا براى بدست آوردن پيروزى، شخص خود را فدا كنند آنها نيز، يا داوطلبانه و
يا از سر جبر بدو پاسخ دادند. [2]
3- زياده روى در پاكى اخلاقى و تلاش در رهايى از خود محورى براى
رسيدن به اوج كمال و اين همان است كه در ميان بزرگان تصوّف مىيابيم، و چهبسا
همين عامل مسيحيت را واداشت تا از مردم بخواهد كه در جامعه ذوب شوند و «سنت پولس»
بردگان را تشويق مىكرد دربرابر اربابان- هرچه همسنگدل مىبودند- خاضع باشند.
[3]
4- درهم آميختگى ميان دولت به اين اعتبار كه حمايت كننده حقوق افراد
است، و به اين اعتبار كه حقّ قانونگذارى از آن اوست.
باتيفول مىگويد: حقوق دولت و يا حكمران در همه زمانها از دوران روم
باستان گرفته (كه عقيده داشت هر آنچه حاكم را خشنود كند حكم قانون را دارد) تا
قانونگذاران قرون وسطى، كسانى را يافت كه از آن به دفاع برخاستند و دوران رنسانس
سخنان معروفى را به اين حقوق اختصاص داد، ليكن قدرت با خود كامگى