مجيد و سنّت شريفه باشد.

دوم- شيوه عملى چنين تحوّلى، كه اين كتاب هم به‌گونه‌اى در آن تشريك مساعى دارد، عبارت از مشخّص كردن ارزشهاى برخاسته از وحى و فلسفه كلّى آن در جامعه و در تشريع است. درباره ديگر بندهاى شيوه چنين تحوّلى ما تنها براى تكميل چارچوب آن نگاهى گذرا بدان خواهيم داشت و حقيقتاً نمى‌دانيم در آينده توفيق خواهيم يافت كه در آن سهمى داشته باشيم و يا خير؟

- 3- نهضت تمدنى، شرط تحوّل‌

حد و مرزهاى شرعى كه حركت انديشه انسان و جسم او را كنترل مى‌نمايد يكى از اهداف شريعت است، ولى يگانه هدفِ آن نيست، بلكه نيز برانگيختن حركت در انسان را هدف خود مى‌داند .. برانگيختن حركت در روح، عقل و جوارح او را.

هدف از انگيزشهاى نافذى كه ژرفترين لايه‌هاى روح بشر را به لرزه در مى‌آورد (بهشت، دوزخ، حساب، پاداش و ...) گشودن پنجره‌اى از روح آدمى به سوى حقايق و نشانه‌هاى آن تا در خواب‌زدگى، در خودرفتگى، كفر و انكار و ... به سر نبرد، و در نتيجه در پشت پرده‌هاى گمراهى زندگى نكند و از سنتهاى الهى در ميان آفريده‌ها به كنار نماند، آفريده‌هايى كوشا، پويا، سجده به جاى آورنده و تسبيح گوينده، كه در هر سمت و سويى نمود دارند.

هنگامى كه «روح» جنبش مى‌يابد «عقل» به هوش مى‌آيد و در هر افقى پر مى‌كشد و به جستجوى حكمت، شناخت؛ اسرار آفرينش كه از او پوشيده شده، گستره و ابعاد آن و در صدد يافتن امورى بر مى‌آيد كه او را به اين مقوله‌ها نزديك كند و به او توانايى به كار گرفتن آنها را ببخشد.

در ميان روح و عقل است كه جوارح آدمى با تلاشى پيگير و حركتى پيوسته جنبش مى‌يابد، در اين مسير يك بار به خدمت عقل (گوش، چشم و دل) يك بار به خدمت‌