نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 289
ندارد، و مبدأ حركت را در ماوراء طبيعت مىبيند.
[1]» و اين دقيقاً بر خلاف حتميت مادّى تاريخى كه بسيارى از طرفداران
بعدى او بدان باور يافتند، مىباشد. پس نظريه هگل به مكتب اجتماعى، نزديگتر است
اگرچه بايد آن را از تكامل و فراگيرى بيشترى (نسبت به مكتب اجتماعى) برخوردار
دانست.
نقد نظريه هگل
1- درباره خاستگاه اين نظريه كه بر بنياد منطق «ديالكتيكى» استوار
است، ما بارها بحث كرده و گفتهايم كه اين شيوه صرفاً راهى است براى تحريك انديشه
و الّا بيش از يك شكاف مىتوان در آن يافت. براى مثال ما چگونه آنتى تز را
مىشناسيم و جمع ميان آن دورا از كجا كشف مىكنيم، پس اگر ما بخواهيم ضرورت ساختن
خانهاى را بررسى كنيم آيا ضدّ آن عدم ساختن خانه مىشود، يا ساختن مدرسه و يا چيز
ديگرى، و آيا جمع ميان آن دو چنين است كه بگوييم: بگذاريد خانه را در زمينى هموار،
يا به قيمتى ارزان و يا در فلان وقت بسازيم؟ هگل خود نظريهاش را بر دين اجرا مىكند
و مىگويد:
دين، تزاست و هنر آنتى تز و جمع ميان آن دو فلسفه است، اين گفته موجب
برانگيختن پرسشهايى شد كه: چه كسى گفته است كه ضدّ دين هنر است؟ و چگونه فلسفه از
جمع ميان آن دوزاده شد؟
2- هگل در بزرگداشت دولت و نهادن آن در والاترين جايگاه، زياده روى
مىكند و ميان ملّت و دولت فرق مىنهد، و بدون ترديد اين ديدگاه- آن گونه كه
ديديم- به چيرگى سركشترين حكومتهاى ديكتاتورى انجاميد.
3- همچنين او ميان واقعيت و حقيقت يعنى ميان آنچه عملًا وجود دارد و
آنچه بايد وجود داشته باشد تفاوتى نمىنهد و اين امر مخالف وجدان، و آشكارترين
بديهيات و نيز روح حقوق است. پس هرگاه در جامعهاى هرج و مرج، جنايت