«اى فرزند آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادرتان را
از بهشت بيرون راند، لباس از تنشان كند تا شرمگاهشان را به ايشان بنماياند. چه
اينكه او و همكارانش، از جايى كه آنها را نمىبينيد شما را مىبينند، ما شيطانها
را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند.»
سوم- ايمان به خدا خاستگاه اخلاق
فلسفه دينى از مجوسيّت [2] گرفته تا
اسلام با گذر از يهوديت و مسيحيت همواره با اعتقاد به نقش ايمان در استوار كردنِ
پايههاى اخلاقِ فاضله متمايز بوده است.
اخلاق در نگاه مجوسيان مشاركت در باز سازىِ زندگى است به همان گونه
كه در آغاز آفرينش از شكوفايىها و كمال آكنده بوده است. و اين همان چيزى است كه
مورد رضايت خداست، بلكه او را نيز عليه اهريمن، خداواره شر يارى مىرساند.
امّا يهوديّت به اخلاق فاضله مىخوانَد، زيرا كه خداوند سبحان كسى را
كه فرامين او را در اخلاق پىگيرد پاداش مىدهد، چنانكه هركس را كه با آن به
مخالفت برخيزد به شدّت كيفر مىدهد.
مسيحيت- از نگاه يكى از مذاهبِ بدبين آن- گمان مىكند كه: زمين وادىِ
اشك است و آدمى بايد گنجينههاى خود را در آسمان بيندوزد (آنجا كه زنگ نمىزند)،
زيرا شيطان جهان زمين را به تباهى مىكشاند و بدين سان بايد شهوات را ناچيز
بشماريم.
امّا مذهب خوشبين مسيحيت معتقد است: شيطان بشر را به گناه مىكشاند
و او
[2] - در اينجا پيرامون مجوسيّت دو نظريه است كه آيا آن ديانتى
آسمانى است كه با گذرِ زمان انحراف يافته است يا خير. نظر نزديك به صواب آناست كه
آن را بايد دينى الهى شمرد و اين چيزى است كه از قرآن دريافت مىشود.
نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 211