نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 209
بشرى است كه نمىتوان آن را انكار نمود. اين همان دوگانگى است كه آزادى
و امتياز بشر را بدو ارمغان مىكند و هريك از ما با هر مكتب و سليقهاى آن را با
عقلِ خود درمىيابد.
دوم- طبيعت، توجيهى براى اخلاق
مكاتب مختلف فلسفى براى اقامه برهان بر ضرورتِ تعهّد بشر به ارزشهاى
اخلاقى به نظريههاى مختلف فلسفى پيرامون طبيعت و پيوند بشر با آن توسّل جستهاند.
اينك بخشى از آنها را باز مىگوييم: آيين فيثاغورس معتقد است: نظام الهى كه حاكم
بر هستى است از طبيعتى رياضى برخوردار مىباشد و روح در زندانِ جسم، در بند است و
نمىتواند از آن رهايى يابد مگر از راهِ زيرسازى براى اين زندگى كه با اين نظام
هماهنگ است و جانمايه آن پاكى، عبادت پيشگى و احترام به همبستگى است
[1]، (احترام به ديگران).
برهانِ (ارسطو) در ضرورت اخلاق اين است كه هستى صورت و مادّهاى
دارد. مادّه آن يكى است ليكن صورت، سطوح گوناگونى در كمال دارد و والاترين سطح
صورت همان است كه بشر را به تكاملِ خويش به سوى وضعى والاتر جذب مىكند كه در رأس
اين هرم صورت خداوارگان است و با اخلاق نيكو مىتوان به صورت آنها رسيد.
آيين زرتشتى فلسفه اخلاق را چنين توجيه مىكند كه: خداواره خير
شكوفايىها و كمال را در طبيعت آفريده است و چون خداواره شرّ به عرصه آمد و در
آفرينش تباهى پديد آورد، بر انسان است كه با درپيش گرفتن اخلاق فاضله به خداواره
خير يارى رساند تا زندگى به شكوفايىهاى نخست خود باز گردد.
تائوئيسم مىگويد: يگانگى در طبيعت ريشه هر خيرى است و چندگانگى سبب
سازِ شر است و بازگشت به يگانگى، اخلاقِ نيكو را طلب مىكند.