نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 180
زيرا دو گونه اخلاق را از يكديگر جدا كرد و اخلاق باز و نامحدود را
كه از كنندگى و عمل انسان (و دهش او) سرچشمه مىگيرد ستود، و از همين رو در كتاب
خود با عنوان «دو سرچشمه اخلاق و مذهب» (سال 1932) به
دوگونه اخلاق اشاره مىكند:
الف- اخلاق فروبسته كه چيزى جز فشار اجتماعى ساده يا
مجموعهاى از قواعد (اخلاقى برخاسته از عوامل) بيرون از فرد نيست كه هدف آن برقرار
كردن توازن و پاسدارى از بقاء اجتماع است.
ب- اخلاق باز و نامحدود كه ماهيّت شخصى و خلّاق دارد و اين همان
انفعالى است كه فرد با آن همنفس است و در جانش غليان دارد و به شكل «نوآوريهاى
اخلاقى» تجسّم مىيابد كه انسانيّت را يك گام به الگوى والاى برادرى نزديكتر
مىكند و هماره كليّت آن رو به فزونى دارد. اين گونه اخلاق در نتيجه بر كنندگى و
فعّاليت استوار است، زيرا نمىتوان آن را تصوّر كرد مگر به شكل كنندگى ارادى كه از
قدّيسها و قهرمانانى سرمىزند كه با انفعال نوآورى همراه بودند كه وجود ايشان را
به لرزه درآورد.
آنها نمونههاى برانگيزاننده حماسه و شور هستند و همين، خرّمى اجتماع
و ملاكهاى محدود ايشان را سبب مىشود و اين، علاوه بر آن، اخلاقى است برخاسته از
حدس بيش از آن كه امرى عقلانى باشد، زيرا آن در اعماق حقيقت، در آن «جهش حياتى»
غوطهور است، يعنى همان جريان معنوىِ «برستانده از خدا» كه هر موجود زندهاى را
رهبرى مىكند و تمام پيكره هستى را با خود مىكشد تا به توليداتى برساند كه هماره
غناى بيشترى با خود دارد و از تركيبات فزونترى برخوردار است و از ماده و جبر آن
آزاد است، و آدمى تنها مىتواند آن را در ژرفاى وجود خويش احساس كند بدون آن كه در
واقع بتواند كنه آن را درك يا اثبات كند. [1]
در برابر اين نظريه، ما نمىتوانيم مگر اينكه اين تأمّل اخلاقى،
بويژه پرده برگرفتن از ارزش كنندگى و فعّاليت (كه نزد او به مفهوم اخلاق دهش است)
را