ما را به زبان آورد و توان سخن گفتن داد، آن خداوندى كه به هرچيز
توان سخنگفتن مىدهد.
نكتهى ديگر در آيه اين است كه در مورد يك عضو تعبير «تُكَلِّمُنَا»
و در مورد عضو ديگر «تَشهَدُ» آمده است، منظور اين است كه دستها به سخن درآمده و
آن چه را كه فرد گناهكار انجام داده براى خداوند بازگو مىكنند و نيازى نيست كه
پاها هم دوباره توضيح دهند، بلكه اين جا دستها كارهاى انجام شده را مىگويند و
پاها هم شهادت مىدهند كه گفتههاى دست درست است.
در بارهى برخى گناهاى جسمى كه جنسى است، خداى متعال واژهى «جلود»
را آورده و براى رعايت ادب از آوردن واژههايى كه معناى آشكارتر و مستقيمترى
دارند، پرهيز كرده است و با كنايه به آن اشاره مىكند.
/ ب
چگونگى زبانگشودنِ دستها!
دستها چگونه سخن مىگويند؟
به سه گونه مىتوان سخن گفتن دستها را تفسير كرد:
1. همانند زبان، سخن مىگويند و اين هم كار عجيبى نيست؛ زيرا خداى
متعال با قدرت بيكران خودش توان انجام چنين كارى را دارد. مىتوان كيفيّت صحبت را
به نوارهاى صوتى و تصويرى كه ساختهى دست انسان است، تشبيه كرد كه دست انسان زبان
باز كرده و سخن مىگويد.
در جريان سخن گفتن خداوند با حضرت موسى عليه السلام هم منظور اين است
كه خدا بهگونهاى مستقيم با آن حضرت صحبت كرده است و نيازى هم نيست كه اين جمله
را توجيه كرده و بگوييم كه خدا نورى خلق كرده كه