نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 181
منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبهات را! همان كه آفريد و منظّم
كرد.
عدّهاى- مثل امروزىها- مىگفتند: «ما خدا را قبول نداريم؛ چون او
را نمىبينيم» خداوند اوّل مىگويد: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ
الْأَعْلَى»؛ يعنى خدا را تنزيه كن؛ خدا را با اين چشم- كه مخلوقات را با آن
مىبينى- نمىشود ديد؛ پس چگونه مىشود ديد؟ «الَّذِي
خَلَقَ فَسَوَّى»: با تفكّر عقلى.
در اينجا هم خداوند مىخواهد با تسبيح و منزّهدانستن خود از صفات
مخلوق، به صفات جلال خود اشاره كند.
چون ديده نمىشود، قبول دارم خداست. اگر ديده مىشد، مثل من بود.
بايد نور به بدن من بتابد، به قرنيّهى چشم شما وارد شود؛ تا من ديده
شوم.
اگر خدا ديده مىشد، نور مىخواست. از اينكه خدا به نور و مكان و
...
احتياج ندارد، مىفهميم خداست. از اين كه صفات مخلوق را ندارد،
مىفهميم خالق است.
اكنون هم مىگوييم: «از اينكه زوجيّت ندارد و لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ
يولَدْ[1] است، مىفهميم كه خالق است.
حضرت على عليه السلام در يكى از خطبههاى نهج البلاغه اشاره
كردهاند: از اينكه خداوند حواس را براى مخلوق قرار داده، مىفهميم كه خود براى
درك حقايق، نياز به حواس ندارد. حواس، مخلوق اوست و او آن را خلق كرد و به ما داد
و او مخلوق نيست و صفات مخلوق را ندارد؛ پس فاقد حواس به معنى مُصطلح است.