نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 633
شخصیت بخشی به افراد
یکی از کارهای اساسی که پیامبر اسلام بدان اهتمام ورزید و مسلمانان را
براساس آن تربیت کرد، برچیدن فخرفروشیهای قومی و قبیلهای و نژادی یا
زبانی، از جزیرة العرب بود. چنین کار مهمی با فرموده خدای تعالی آغاز گشت
که فرمود: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و
قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عندالله.اتقاکم. (حجرات: 13) ای مردم! ما شما را
از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر
را بشناسید. بیگمان، گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شما است.
براساس این معیار، نخستین کسانی که دعوت حیاتبخش پیامبر را لبیک گفتند،
قشرهای محرومی بودند که نزد قریش، افراد بیارزش تلقی میشدند. پیامبر خدا
به منظور عمل به این آموزه قرآنی، صفیه دختر حیی بن اخطب را که اسیر وی
بود، آزاد کرد و آنگاه با او ازدواج کرد. آن حضرت، دختر عمهاش، زینب را
نیز که از اشرافزادههای قریش بود، به ازدواج غلام آزاد شدهاش، زید بن
حارثه در آورد [1] و فخرفروشیهای موهوم را زیر پا نهاد. امام سجاد
علیهالسلام که تربیت یافته مکتب قرآن و از سلاله پاک پیامبر بود، تنها
معیار فضیلت و برتری انسانها را شخصیت انسانی و فضایل اخلاقی آنان
میدانست. امام برای احیای چنین ارزشهایی، اعتراض نابخردان را به جان
میخرید و گاه به این اعتراضها پاسخ میداد و معیار برتری را برای اعتراض
کنندگان یادآور میشد. بدین جهت، گاه به آیات الهی و گاه به سیره و سنت
رسولخدا صلی الله علیه و آله اشاره میکرد تا مردم ارزشهای اصیل را پاس
بدارند و از فخرفروشیهای جاهلی دست بردارند. تاریخنگاران، نمونههای
فراوانی از این نوع برخورد را بیان کردهاند. ابن عساکر شافعی در تاریخ خود
و نیز برخی دیگر نوشتهاند که علی بن الحسین علیهالسلام، دخترش را به
ازدواج غلامش درآورد و کنیزی داشت که او را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج
کرد. وقتی این خبر به عبدالملک بن مروان (خلیفه وقت) رسید، نامهای به علی
بن الحسین نوشت و بر این کار وی خرده گرفت، ولی آن حضرت در پاسخ نوشت: «لقد
کان لکم فی رسولالله اسوة حسنة؛ به یقین برای شما در (رفتار) رسولخدا
صلی الله علیه و آله الگویی نیکوست». (احزاب: 21) در چنین محیطی که غلامان و
بردگان را هیچ میانگاشتند، حضرت با آنان همچون فرزند خود رفتار میکرد.
«روزی علی بن الحسین علیهالسلام دوبار غلامش را صدا کرد، ولی از نوکر خود
پاسخی نشنید. برای بار سوم صدایش کرد و نوکر پاسخ حضرتش را داد. علی بن
الحسین به او فرمود: ای فرزندم! آیا وقتی صدایت کردم نشنیده بودی؟ گفت:
آری، شنیده بودم. امام پرسید: پس چرا پاسخ ندادی؟ غلام گفت: چون از خشمت در
امان بودم و نمیترسیدم (و میدانستم به جهت سرپیچی مرا تنبیه نخواهی کرد)
و علی بن الحسین فرمود: سپاس خدای را که نوکرم از من نمیترسد». [2] . آن
حضرت با چنین سیره و رفتار انسانی توانست در آن محیط آکنده از تبعیض، شمار
زیادی از بردگان را تربیت کند و سپس آنان را به اجتماع آن عصر تحویل دهد.
در محیطی که بردگان و کنیزان را تنها برای بهرهکشی یا آراستن مجالس عیش و
عشرت خود میخواستند، [3] امام چنان رفتار شرافتمندانهای با آنان داشت.
[~hr~]پی نوشت ها: (1) طبقات، ج 5، ص 110؛ تاریخ دمشق، ج 41، ص 399؛ تهذیب الکمال، ج 20، ص 399. (2) تاریخ دمشق، ج 41، ص 387. (3) در بحث وضعیت مردم زمانه آن حضرت به این بحث خواهیم پرداخت. منبع: امام سجاد از دیدگاه اهل سنت؛ علی باقر شیخانی؛ مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ چاپ اول 1385.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 633