نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 185
تکلم آهو
امام باقر علیهالسلام فرمود: من به همراه گروهی از شیعیان در خدمت
پدرم (امام سجاد علیه السلام) بودیم. ناگهان آهویی از جانب بیابان به حضور
آن حضرت رسید و دست و پا و دمش را به زمین زد و همهمه و صدا نمود و گویا
ناله میکرد. بعضی گفتند: «ای پسر رسول خدا! این ماده آهو چه میگوید.» پدرم
فرمود: «شکایتش این است که فلان مرد قرشی روز گذشته بچهام را صید کرده و
تا حال شیر نخورده است. خواهش میکنم بچهام را از صیاد گرفته و نزد من
آورید تا شیر دهم.» از این کلام پدرم در دل مردی از حاضرین، حالت
انکاری پدید آمد و حضرت به علم لدنی امامت، از آن آگاه شد. لذا فرمود تا آن
مرد صیاد را حاضر کردند. به او فرمود: این آهو از تو شکایت دارد و میگوید
شما روز گذشته در فلان وقت بچهاش را گرفتهای و از آن وقت تا به حال شیر
نخورده است و از من خواسته است تا واسطه شوم که بچهاش را بیاوری تا شیرش
دهد و به تو بازگرداند.» صیاد گفت: «به خدا قسم راست فرمودید و فورا به امر
پدرم رفت و آن بچه آهو را آورد.» آهوی مادر تا بچهاش را دید چند بار
دستهایش را بر زمین کوبید و آه جانکاه و غمانگیزی کشید و به بچهاش شیر
داد. پدرم در نهایت تأثر به مرد صیاد فرمود: «برای رضای خداوند و حقی که من
بر تو دارم، این بچه آهو را به من بخش.» مرد صیاد فورا اطاعت کرد. پدرم
بچه آهو را از او گرفت و به مادرش بخشید و با وی به کلام آهو تکلم نمود.
آهو با همهمهی خود سخنی گفت و همراه با بچهاش روانهی بیابان گردید. حضار
پرسیدند: «ای پسر رسول خدا! آهو چه گفت؟!» پدرم فرمود: «در حق شما دعای خیر نمود و جزا و پاداش خیر از خداوند متعال برایتان درخواست نمود.» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) اختصاص شیخ مفید، 299. منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام سجاد؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ؛ چاپ دوم 1381 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 185