نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 184
تسبیح گفتن سنگ و کلوخ با امام سجاد
علی بن زید میگوید: من به سعید بن المسیب گفتم: «تو میگوئی که علی بن
الحسین، نظیر خود را در عصر خود نداشت.» سعید گفت: بلی! چنین بود و کسی قدر
او را نشناخت.» علی بن زید گفت: «همین حجت بر تو کافی است که بر جنازهی
آن حضرت نماز نخواندی.» سعید گفت: «قاریان به مکه نمیرفتند تا اینکه حضرت
علی بن الحسین علیهماالسلام میرفت و آنها در خدمت او میرفتند. در یکی از
سالها من در خدمت ایشان میرفتم و هزار نفر از حاجیان نیز در خدمت آن حضرت
بودند. در سقیا فرود آمدیم، حضرت نیز فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد و بعد
از نماز به سجده رفت و تسبیحی را در سجود خود خواند. پس هر درخت و سنگ و
کلوخی که بر دور آن حضرت بود به تسبیح آن حضرت تسبیح گفت و صدای تسبیح از
همهی آنها بلند شد. ما بسیار ترسیدیم. چون آن حضرت سر از سجود برداشت
فرمود: «ای سعید! آیا ترسیدی؟» گفتم: «بلی ای فرزند رسول خدا.» حضرت فرمود:
«حق تعالی چون جبرئیل را خلق کرد، این تسبیح را به او تعلیم نمود. چون
جبرئیل این تسبیح را خواند جمیع آسمانها و آنچه در آسمانها بودند با او در
این تسبیح موافقت کردند، و اسم اعظم حق تعالی در این تسبیح است.» چون آن
حضرت وفات یافت، نیکوکردار و بدکردار همه با جنازهی آن حضرت بیرون رفتند.
من گفتم: «امروز میتوانم نمازی تنها در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله
و سلم بجای بیاورم و هیچ روز دیگری چنین فرصتی نخواهد شد که مسجد خالی
باشد.» چون به نماز ایستادم از آسمان صدای تکبیر شنیدم و بعد از آن صدای
تکبیر اهل زمین را شنیدم تا آنکه هفت تکبیر از اهل زمین شنیدم، و از شنیدن
صدای تکبیر به رو افتادم و بیهوش شدم. چون به هوش آمدم، مردم از نماز آن
حضرت برگشته بودند، و من نتوانستم بر جنازهی آن حضرت نماز بخوانم و نه
اینکه در مسجد نماز بخوانم و زیان بزرگی به من رسید و پیوسته بر این حسرت
هستم که چرا بر آن حضرت نماز نخواندم.» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) رجال کشی. منبع: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام سجاد؛ تهیه و تنظیم واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شاکر؛ چاپ اول 1386 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 184