responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 430

معصیت از که سر می‌زند

الامام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام یقول: خرج أبوحنیفة ذات یوم من عند الصادق علیه‌السلام، فاستقبله موسی بن جعفر علیه‌السلام، فقال له: یا غلام ممن المعصیة؟ قال: لا تخلو من ثلاث: اما أن تکون من الله عزوجل، و لیست منه، فلا ینبغی للکریم أن یعذب عبده بما لا یکتسبه. و اما أن تکون من الله عزوجل و من العبد، و لیس کذلک، فلا ینبغی للشریک القوی أن یظلم الشریک الضعیف. و اما أن تکون من العبد، و هی منه، فان عاقبه الله فبذنبه، و ان عفی عنه فبکرمه و جوده.
التوحید باب 5 ح 2
تزجمه:
امام هشتم فرمود: أبوحنیفه روزی از نزد حضرت صادق (ع) بیرون آمده، و با حضرت موسی بن جعفر روبه‌رو گشته، و گفت:ای غلام معصیت از کیست؟ آن حضرت فرمود: از سه حال بیرون نباشد: یا از جانب پروردگار متعال است، و هرگز از او نخواهد بود، و او را سزاوار نباشد بنده خود را به خاطر عملی که از او سر نزده است، عذاب و عقاب کند. و یا از بنده به شرکت خداوند متعال صورت می‌گیرد، و این چنین نیست، و صحیح نخواهد بود که شریکی توانا و مقتدر به شریک ضعیف خود ظلم و ستم کند. و یا از جانب تنها بنده است، و این حق باشد، در این صورت اگر خداوند متعال او را به جهت عصیانش عقاب کند به سبب تقصیر خود او است، و اگر عفو نماید به عنوان کرم و لطف وجود او خواهد بود.
توضیح:
عصیان: در مقابل اتباع و پیروی کردن است، و منظور در این مورد عصیان بنده است از أوامر و دستورهایی که از جانب پروردگار متعال صادر می‌شود.
و این معنی به طور مسلم مستند به اختیار سوء و انتخاب و عمل خود بنده صورت خارجی خواهد گرفت:
1- خداوند متعال همه موجودات را تکوین و خلق فرموده و به آنان حیات داده است، و به طوری که در باب 2 اجمالا ذکر شد: صفت حیات از وجود ذات منتزع می‌شود، و حقیقت حیات عبارت از ثبوت و تحقق ذات شی‌ء است، و چون ذوات أشیاء از لحاظ ضعف و قوت مختلف است: پس برای حقیقت حیات نیز مراتب مختلفی تصور می‌شود.
و حیات در هر چیزی در محدوده وجود و ذات آن چیز متحقق می‌شود، و به اقتضای صفت حیات: صفات دیگری منتزع خواهد شد.
2- گفتیم که تحقق و ثبوت در ذات هر چیزی از لحاظ قوت و شدت و نبودن حدود و قیود اختلاف زیادی پیدا می‌کند. و به هر اندازه‌ای که تقید در ذات و محدودیت آن کمتر باشد: قهرا صفت حیات و صفاتی که از حیات منتزع می‌شود: وسعت و قوت پیدا کرده، و قدرت و علم و اراده برقرارتر خواهد بود. و حقیقت قدرت و توانایی به میزان و اندازه حدود و قیود در آن چیز مشخص می‌شود، و هرچه محدودیت کمتر باشد: مقدار فعالیت و عمل افزون‌تر و بیشتر خواهد شد. چنانکه علم نیز در محدوده احاطه و به میزان مقدار آن حاصل می‌شود.
3- و أما حقیقت اختیار: عبارت است از انتخاب یک طرف از طرفین وجود و عدم و مراتب آنها، و این معنی از آثار و لوازم قدرت باشد، زیرا قدرت عبارت است از قوت و نیرویی که صاحب آن بتواند چیزی را که می‌خواهد انجام بدهد، و یا اگر نمی‌خواهد و متمایل نیست ترک کند، و هر کدام از طرفین که مورد تمایل بوده و متعلق قدرت قرار گیرد: مورد اختیار نیز قرار خواهد گرفت.
پس قدرت از مصادیق قوت است، چنانکه اختیار از مصادیق قدرت باشد.
4- قوت و قدرت و اختیار از مظاهر حیات است، و از لحاظ اختلاف مراتب در جهت شدت و ضعف تابع سعه و ضیق و مقدار محدودیت حیات باشند. و چون دائره وجود و حیات ظاهری و معنوی انسان و نامحدودی او وسیعتر و بیشتر از جمادات و نباتات و حیوانات بوده، و تشخیص و تمییز خیر و صلاح و شر و فساد در وجود او قویتر است: از این لحاظ مورد توجه تکلیف الهی قرار می‌گیرد.
و مخصوصا اینکه در أثر قوت قدرت و اختیار در زندگی او، می‌تواند امور معنوی و روحانی و کمالات حقیقی را نیز تشخیص داده، و خود را برای عوالم ماورای طبیعت مجهز بسازد.
ولی در مراتب جماد و نبات و حیوان: این اندازه از قدرت و اختیار و تمییز نبوده، و قهرا مورد توجه تکالیف هم نشده‌اند.
5- پس معلوم شد که: خلق و تکوین و همچنین تقدیر و تحدید موجودات همه در تحت اختیار صددرصد پروردگار متعال بوده، و کمترین اختیار و نظری برای غیر او نباشد.
و اختیار دیگران فقط در محیط و محدوده وجود مقدر و مشخص خودشان بوده، و در خارج از محدوده خود هیچ گونه وظیفه و تکلیفی نمی‌توانند داشته باشند.
6- تکوین و اعطای حیات ملازم با اعطای قدرت و اختیار است، و در این صورت صدور أعمال به اختیار عبد بوده، و اعمال قدرت و اختیار از جانب خداوند متعال در این مورد: برخلاف برنامه و نقشه او بوده، و با در نظر گرفتن مجازات در مقابل عصیان و خلاف: صددرصد مستلزم ظلم می‌شود. آری این معنی ظلم فاحشی است که کسی مرتکب عصیان یا شریک در معصیت باشد، و دیگری مجازات بشود. و أما أبوحنیفه: او نعمان بن ثابت بن زوطی کوفی بغدادی، و یکی از فقهای أربعه اهل سنت، و مقبره او در بغداد باشد، و فوت او در سال 150 واقع شد.
و به طوری که در تحف‌العقول ص 411 روایت را نقل کرده است: معلوم می‌شود که امام هفتم علیه‌السلام در این جریان طفل کوچکی بوده است، روایت می‌کند که: أبوحنیفه گفت در أیام حیات أبی‌عبدالله الصادق برای حج مشرف شده، و چون به مدینه آمدم به خانه آن حضرت وارد شده و در دهلیز نشسته و منتظر اذن ملاقات بودم، در این هنگام طفلی که تازه راه می‌رفت از حجره بیرون آمد... گفتم: اسم تو چیست؟ گفت: من موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب هستم. گفتم ای غلام معصیت از کیست؟... تا آخر حدیث.
أبوحنیفه گفت: پس از خانه بیرون آمده، و حضرت أبوعبدالله را ملاقات نکرده، و به آنچه شنیدم مستغنی شدم.

[~hr~]منبع: احادیث صعب امام هفتم و بررسی و تحقیق و توضیح لازم از آنها؛ علامه مصطفوی؛ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی چاپ اول 1385.

نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 430
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست