responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 188

حفظ کردن چهل حدیث

امام هفتم در اثر حلم و فرو خوردن خشم ملقب به کاظم شد و در برابر کسانی که به او ستم نموده و بدی می‌کردند نه تنها عمل متقابلی انجام می‌داد حتی به آنان نیکی و احسان نیز می‌فرمود، چنانکه شاعر گوید:
الکاظم الغیظ عمن کان مقترفا
ذنبا و من عم بالحسنی المسیئنا
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرماید کسی جرعه‌ای ننوشد که نزد خدا محبوبتر از دو جرعه باشد یکی جرعه‌ی مصیبت که آنرا با صبر و شکیبائی بنوشد و دیگر جرعه‌ی خشمی که آن را با نیکی فرو خورد.
به غیر خشم که در خوردنش وبالی نیست
درین بساط دیگر لقمه‌ی حلالی نیست
موسی بن جعفر علیهماالسلام به اولاد خود نیز سفارش می‌کرد که به صفت حلم متجلی شوند و از کسی که درباره‌ی آنها بدی نموده است درگذرند و می‌فرمود: شما را توصیه‌ای می‌کنم که هر کس بدان عمل کند از آن بهره‌مند شود (و آن این است که) اگر کسی در گوش راست شما ناشایستی گفت و سپس بگوش چپ‌تان از شما معذرت خواست و گفت که من چیزی نگفتم عذرش را بپذیرید. [1] . مورخین نقل کرده‌اند که در زمان امام موسی کاظم علیه‌السلام مردی از نواده‌های خلیفه‌ی ثانی آن حضرت را اذیت و آزار می‌نمود و هرگاه او را می‌دید سب می‌کرد، و علی علیه‌السلام را نیز ناسزا می‌گفت. یکی از اطرافیان امام عرض کرد: بگذارید ما این فاجر را به قتل رسانیم، ولی حضرت آنها را شدیداً نهی می‌کرد و مانع می‌شد، روزی از آنان پرسید: که این شخص کجا زندگی می‌کند عرض کردند که در یکی از نواحی مدینه مشغول کشاورزی است، امام علیه‌السلام سوار الاغ خود شد و به سوی او رفت و او را در مزرعه‌اش دید و با الاغ وارد مزرعه شد آن مرد فریا زد، زراعت ما را پایمال مکن، حضرت (به فریاد او توجهی نکرد و همچنان) با الاغ از داخل مزرعه عبور کرد تا به او رسید و سپس از مرکب خود پائین آمد و نزد وی نشست با خنده و گشاده‌روئی به او گفت: چقدر به این کشت و زرع خرج کرده‌ای؟ عرض کرد صد دینار، امام فرمود: چقدر امید داری که از این مزرعه محصول برداری؟ گفت: من غیب نمی‌دانم! فرمود (نگفتم تو غیب می‌دانی) گفتم چقدر امید داری؟ عرض کرد: دویست دینار، حضرت موسی کاظم علیه‌السلام کیسه‌ای را که سیصد دینار در داخل آن بود به آن مرد داد و فرمود این را بگیر کشت و زرع تو نیز به همین حال برای تو باشد و خداوند نیز آنچه را که از این مزرعه آرزو داری به تو عاید گرداند. راوی گوید آن مرد برخاست و سر امام را بوسید و تقاضا نمود که از گستاخی‌ها و بدگوئی‌های او درگذرد، حضرت ابوالحسن علیه‌السلام به او تبسمی نمود و برگشت (پس از چندی که) آن جناب به مسجد رفت آن مرد نشسته بود همین که چشمش به امام افتاد گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته (خداوند داناتر است که رسالتش را در چه جائی قرار دهد) یاران آن مرد به سرش ریختند و گفتند مطلب از چه قرار است، تو که همیشه غیر از این می‌گفتی! گفت همین است که الان گفتم و شروع کرد به آن حضرت دعا نمودن، آنان با او به مباحثه و گفتگو پرداختند و او به همان ترتیب پاسخشان می‌داد، چون امام به منزل خود بازگشت به آن کسانی که خواستار کشتن آن مرد بودند، فرمود کدامیک از این دو روش بهتر بود، آنچه شما می‌خواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من کار او را با آن مقدار پولی که می‌دانید اصلاح کردم و خود را از شرش محفوظ داشتم. [2] .
همچنین درباره‌ی حسن خلق و تواضع آن حضرت روایت شده است که به مردی سیاه‌پوست و زشت چهره عبور فرمود و بر او سلام کرد و نزدش نشست و با او گفتگوی طولانی نمود و به او فرمود اگر حاجتی داشته باشد آن را برایش انجام می‌دهد. به حضرتش عرض کردند ای پسر پیغمبر خدا آیا پیش این مرد می‌نشینی و از احوال او می‌پرسی در حالی که او به تو نیازمندتر است. فرموده بنده‌ای است از بندگان خدا و برادر است به حکم قرآن و در بلاد خدا سیر می‌کند و ما با او از یک پدریم که آدم است و برترین ادیان اسلام است (که ما و او مسلم هستیم) و شاید روزگار ما را محتاج او کند و او هم ما را پس از آنکه به او فخر نمودیم در برابر خود متواضع بیند، سپس فرمود:
نواصل من لا یستحق وصالنا
مخافة ان نبقی بغیر صدیق [3] .
یعنی وصال کسی را جوئیم که استحقاق وصال ما را ندارد از ترس اینکه بدون دوست بمانیم.

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) فصول المهمة ص 251.
(2) کشف الغمه، ص 247، تاریخ بغداد جلد 13 ص 28، ارشاد مفید جلد 2 باب 17، اعلام الوری.
(3) تحف العقول حکم و مواعظ موسی بن جعفر علیهماالسلام.
منبع: حضرت موسی کاظم؛ فضل الله کمپانی، انتشارات مفید 1360.

نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 188
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست