responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 141

تکبر ممنوع

مقام والای « علی بن یقطین » یار مخلص امام کاظم علیه‌السلام بر کسی پوشیده نیست. او همان است که حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در شأنش فرمود:
« یا علی! ان لله تعالی اولیاء مع اولیاء الظلمة، لیدفع بهم عن اولیائه و انت منهم یا علی! »
« همانا خداوند را دوستانی است که با ظالمان طرح دوستی می‌ریزند تا بدین وسیله بتوانند از اولیاء خدا دفع ظلم نمایند و تو از جمله آنان هستی ای علی بن یقطین! »
با این همه خدمات در خور تقدیر به حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام و شیعیان آن حضرت، داستان زیر نشان می‌دهد که لغزش‌های اخلاقی از هر کسی که باشد چگونه امام کاظم علیه‌السلام را آزرده خاطر می‌سازد. روزی علی بن یقطین در مدینه جهت تشرف خدمت امام علیه‌السلام کسب اجازه نمود ولی حضرت علیه‌السلام اجازه ملاقات به او نداد! علی بن یقطین بسیار اصرار کرد و گریه و زاری نمود تا اینکه حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به او اذن دخول دادند ولی به صورت غضبناک به او نگریست.
علی عرضه داشت: « فدایت شوم! من در انجام وظایف خود هیچ گونه کوتاهی نکرده‌ام، چرا شما از دست من ناراحت و غمناکید؟! »
امام علیه‌السلام فرمود: « شما گمان می‌کنید که ما از افعالیکه انجام می‌دهید بی‌خبریم و کارهای شما بر امام مخفی است. نه! بلکه ما به تمام آنچه انجام می‌دهید آگاهیم. »
علی بن یقطین گفت: « تقصیر من چیست؟ »
امام علیه‌السلام فرمود: « چرا فلان روز که در کوفه ابراهیم جمال [1] به تو پیغام داد مشکلی دارم، اجازه ملاقات به او ندادی؟ خیال کردی او چون سر و کارش با شتر است در نزد ما مقام و منزلتی ندارد؟ اکنون به تو می‌گویم تا او را از خویش راضی نگردانی، من دیگر به تو توجهی نخواهم نمود. »
علی بن یقطین عرض کرد: « من اکنون به او دسترسی ندارم تا از او حلالیت بطلبم. انشاء الله هنگامی که به کوفه بازگشتم رضایت او را تحصیل خواهم کرد. »
حضرت فرمودند: « من از برای تو وسیله فراهم می‌کنم تا از او حلیت حاصل نمایی و بعد نزد من آیی. امشب به طرف بقیع می‌روی، در آنجا شتری را خواهی دید. سوار بر شتر شو، او تو را به کوفه و منزل ابراهیم خواهد رساند. آنگاه باز سوار بر شتر شو، او تو را به مدینه باز خواهد گرداند. » علی بن یقطین گوید: « شب هنگام به بقیع رفتم. شتری را دیدم که در آنجا خوابیده و گویی منتظر من است، بر پشت او سوار شدم. بعد از لحظه‌ای خود را در کوفه و مقابل درب منزل ابراهیم جمال دیدم! ابراهیم را صدا زدم. او از خانه بیرون آمد. فورا بر او سلام کردم و عذرخواهی نمودم. او از من گذشت ولی من گفتم: « اکنون صورت خود را بر زمین می‌گذارم. تو با پای خویش صورت مرا مالش ده تا دگر بار چنین عملی از من سر نزند و غرور و تکبر از سر من خارج شود. » ابراهیم از انجام چنین کاری ابا نمود ولی من راضی نشدم و گفتم: « حتما باید این عمل را انجام دهی. »
پس من صورت خود را بر خاک نهادم و او با پای خود صورت مرا مالش می‌داد و من با خود می‌گفتم: « سری که باد غرور و نخوت در آن باشد و نسبت به یکی از شیعیان موسی بن جعفر بی‌اعتنایی نماید سزاوار است تا در زیر قدم کوبیده شود. » چون رضایت ابراهیم جمال حاصل شد سوار بر شتر شدم و در همان شب و بلافاصله به مدینه رسیدم و صبح شرفیاب حضور موسی بن جعفر شدم ». حضرت علیه‌السلام با آغوش باز علی بن یقطین را پذیرفت و او را مورد لطف خویش قرار داد. [2] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) « جمال » یعنی پرورش دهنده شتر و کسی که شتر کرایه می‌دهد.
(2) منهاج الولایة، علی قرنی، ص 467.
منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام موسی بن جعفر؛ سید علی حسینی قمی، نبوغ چاپ دوم 1382.

نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 141
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست