responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 736

یکی از علت های شهادت

ابوداوود قاضی - یکی از قضات معروف خلفاء بنی‌العباس - حکایت کند:
روزی مأمورین دزدی را دست‌گیر کرده بودند و معتصم عباسی دستور مجازات او را صادر کرد و عده‌ی بسیاری از فقهاء و علماء جهت اجراء حکم سارق در مجلس خلیفه حضور یافتند و هر یک نظریه‌ای جهت قطع دست دزد بیان کرد.
معتصم به حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیه‌السلام رو کرد و گفت: یا ابن رسول الله! نظر شما در این باره چیست؟
امام علیه‌السلام فرمود: افراد، نظرات خود را دادند، کافی است.
معتصم گفت: من کاری به نظرات آن‌ها ندارم، شما باید نظریه‌ی خود را مطرح نمائی؛ حضرت اظهار نمود: مرا از این کار معذور بدار؟
معتصم حضرت را به خداوند سوگند داد و گفت: باید نظریه‌ی خود را برای ما بیان نمائی.
حضرت فرمود: اکنون که چاره‌ای جز جواب ندارم، می‌گویم که تمامی افراد اشتباه کردند و برخلاف سنت اسلام سخن گفتند؛ چون که قطع دست دزد باید از چهار انگشت باشد و کف دست به حال خود باقی بماند؛ و معتصم در حضور تمامی افراد گفت: آیا دلیل و مدرکی بر آن داری؟
امام علیه‌السلام فرمود: فرمایش خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، که فرمود: سجده به وسیله‌ی هفت جای بدن - پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو و دو انگشت پاها - انجام می‌گیرد.
و چنانچه از مچ یا آرنج قطع شود، برای سجده جایگاهی باقی نمی‌ماند؛ و حال آن که خداوند متعال - در قرآن کریم - فرموده: سجده گاه‌ها حق خداوند است و کسی را نباید در آن‌ها مشارکت داد، پس برای محفوظ ماندن حق خداوند دو کف دست نباید قطع شود.
معتصم با این استدلال حیرت زده شد؛ و آن گاه دستور داد تا طبق نظریه‌ی حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیه‌السلام دست دزد، قطع و مجازات گردد.
ابوداوود قاضی گوید: در یک چنان موقعیتی من برای خود آرزوی مرگ کردم و پس از گذشت دو سه روز، نزد معتصم رفتم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! من بر خود لازم می‌دانم که مطالبی را به عنوان نصیحت به شما بگویم، هر چند که به وسیله‌ی این گفتار، خود را داخل آتش جهنم قرار می‌دهم.
معتصم گفت: مطلب و پیشنهاد خود را مطرح کن.
گفتم: هنگامی که امیرالمؤمنین و خلیفه‌ی مسلمین تمامی فقهاء و دانشمندان را در یک مجلس برای بیان حدود الهی جمع می‌کند و در نهایت در حضور تمامی وزراء و درباریان و بزرگان نظریه‌ی همه‌ی افراد را مطرود می‌سازد و به گفته‌ی کسی اهمیت می‌دهد و عمل می‌کند که طائفه‌ای بر امامت و خلافت او معتقد هستند و طبق نظریه‌ی او حکم می‌دهد، آیا در آینده‌ای نزدیک چه خواهد شد؟!
وقتی معتصم مطالب مرا شنید، رنگ چهره‌اش برافروخته گشت و گفت: خداوند تو را جزای خیر دهد که مرا نصیحت و راهنمائی نمودی، و در روز چهارم به یکی از وزرایش دستور داد که حضرت جواد علیه‌السلام را به منزل خود دعوت کند تا کارش را بسازد.
هنگامی که وزیر دربار، حضرت را دعوت کرد، حضرت نپذیرفت و فرمود: می‌دانید که من به مجالس شما نمی‌آیم.
وزیر اظهار داشت: شما را به صرف طعام دعوت می‌کنیم و خلیفه و برخی از وزراء، علاقه‌مند به حضور شما هستند؛ و در نهایت حضرت را مجبور کرد تا در مجلس و سفره‌ی شوم آن‌ها حاضر شود.
همین که حضرت وارد مجلس گردید و چند لقمه از غذائی که جلویش نهاده بودند تناول نمود، اثرات زهر را در خود احساس نمود و خواست که از منزل خارج شود، میزبان گفت: همین جا بمانید؟ حضرت فرمود: در منزل شما نباشم، بهتر است.
و با گذشت یک شبانه‌روز، کاملا زهر در بدن نازنین امام جواد علیه‌السلام اثر کرد و همچون دیگر ائمه علیهم‌السلام مسموم و به فیض شهادت نائل گشت. [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) تفسیر عیاشی: ج 1، ص 319، ح 109، بحارالأنوار: ج 50، ص 5، ح 7، حلیلة الأبرار: ج 4، ص 580، ح 2.
منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 736
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست