نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 49
اکرام بزرگتر
کلینی روایت کرده است: از محمد بن حسن بن عمار، روایت شده که گفت:
در شهر مدینه و در مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم، خدمت علی بن
جعفر بن محمد، نشسته بودم و چنان بود که مدت دو سال، نزد او بودم و کارم،
نوشتن روایاتی بود که او از برادرش - امام کاظم موسی بن جعفر علیه السلام،
شنیده بود؛ در همین هنگام، امام جواد علیه السلام داخل مسجد شد که ناگهان
علی بن جعفر، بدون عبا و پا برهنه به سوی حضرت دوید و دست مبارکش را بوسید و
تکریم و احترامش نمود. امام جواد علیه السلام به او فرمود: عمو جان! بفرما بنشین، خدایت رحمت کند. علی بن جعفر عرض کرد: سرورم! چگونه بنشینم، در حالی که شما ایستاده اید؟ وقت
علی بن جعفر به جایگاه خویش باز گشت،اران او زبان به سرزنشش گشودند و
گفتند: شما عموی پدر او هستید، با این حال با وی چنین رفتار می کنید؟ علی
بن جعفر به آنان گفت: خاموش باشید! وقتی خدای متعال این محاسن - در حالی
محاسن خود را به دستش گرفته بود - را، شایسته نمی شمارد و شایستگی را، به
این جوان - امام جواد علیه السلام - می بخشد و او را در جایگاه بلندی که
دارد، قرار می دهد؛ من فضیلت و برتری او را منکر شوم؟ پناه می برم به خدا
از آنچه به زبان می آورید! بلکه من، بنده او می باشم. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) کافی 1: 322 ح 12. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 49