نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 457
شأن مرا کوچک شمردی؟!
حضرت امام محمد تقی علیهالسلام فرمود: مؤمن به سه خصلت نیازمند است:
توفیقی از خداوند و اندرز کنندهای از درون خویش و پذیرش از کسی که وی را
پند میدهد. حافظ ابونعیم - از علمای سنیان - در کتاب حلیة الاولیاء -
به طوری که من به خط بعضی اصحاب خود یافتم که از آن جا نقل میکند -
میگوید: حکایت شده که ابویزید بسطامی گفت: از بسطام به قصد زیارت خانهی
خدا حرکت کردم، از شام عبور کردم و هنگامی که به دهی از دهات غوطهی دمشق
(یکی از شهرستانهای آنجا) رسیدم، تلی از خاک دیدم که بچهای چهار ساله بر
آن نشسته و مشغول خاک بازی بود. با خود گفتم: این بچه است، اگر به او سلام
کنم، جواب نمیداند و اگر سلام نکنم واجبی را ترک کردهام. تصمیم گرفتم که
سلام کنم. سلام کردم، سر برداشت و گفت: به آن کسی که آسمان را برافراشته و
زمین را گسترده، اگر خداوند جواب سلام را واجب نکرده بود، جواب تو را
نمیدادم. شأن مرا کوچک شمردی و مرا به جهت کودکی حقیر دانستی؟! علیک
السلام و رحمة الله و برکاته و تحیاته و رضوانه. سپس گفت: خداوند درست
فرموده: «چون شما را درود گویند، درودی بهتر از آن بگوئید، سورهی نساء آیه
86» و ساکت شد. من بقیهی آیه را خواندم، گفتم: یا همان را باز گوئید. گفت: این کار مقصری مانند تو است. فهمیدم که او از قطبهای مؤید از جانب خدا است. گفت: ای بایزید! چرا از شهر بسطام به شام آمدی؟ گفتم:
سرور من! قصد زیارت خانه خدا را دارم - تا آنجا که گوید: - برخاست و گفت:
وضو داری؟ گفتم: نه، گفت: همراه من بیا. به مقدار ده قدم همراه او رفتم و
نهری بزرگتر از فرات دیدم. نشست و نشستم؛ وضویی بسیار نیکو گرفت. و من هم
وضو گرفتم. ناگاه دیدم قافلهای میگذرد. پیش یکی از آنها رفته و
پرسیدم این نهر چیست؟ گفت: جیحون است و ساکت شد. سپس او به من گفت: بلند
شو، بلند شدم و بیست قدم دیگر همراهش رفتم و به نهری بزرگتر از فرات و
جیحون رسیدم. گفت: بنشین، نشستم و خود رفت. گروهی از آنجا عبور میکردند،
پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفتند: رود نیل مصر است و از اینجا تا مصر یک فرسخ یا
کمتر است و رفتند. ساعتی بیشتر نگذشت که آمد و گفت: بلند شو. بلند شدم
و به قدر بیست گام دیگر با او رفتم. هنگام غروب به نخلهای زیادی رسیدیم.
نشستیم. سپس برخاست و گفت: برو. اندکی پشت سرش رفتم. ناگاه دیدم در کعبه
هستم - تا آنجا که گوید: - از آن مردی که در کعبه را گشود پرسیدم: این
کیست؟ گفت: این سرور من امام جواد علیهالسلام است. گفتم: خدا بهتر میداند
رسالتهای خود را کجا قرار دهد. (با یزید بسطامی از اقطاب صوفیه است و
حرفهای بسیار نامناسبی از او نقل میکنند که با مبانی اسلامی سازشی ندارد
و موافق مسلک خودش از حضرت جواد علیهالسلام تعبیر به قطب کرده است.)
[~hr~]منبع: معجزات امام جواد؛ الله اکبرپور؛ نشر الف چاپ دوم 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 457