نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 412
سه نوع استدلال بر اثبات امامت در نوجوانی
مرحوم کلینی، و عیاشی و دیگر بزرگان آوردهاند: مدتی پس از آن که
حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام به شهادت رسید، شخصی به نام علی بن
حسان نزد امام محمد جواد علیهالسلام حضور یافت و عرضه داشت: یا ابن
رسول الله! مردم نسبت به مقام و موقعیت شما که در عنفوان جوانی امام و حجت
خدا بر آنها میباشی، مشکوک هستند و ایجاد شبهه میکنند؟! حضرت جواد الأئمه علیهالسلام لب به سخن گشود و اظهار داشت: چرا مردم چنین مطالبی را بر علیه من ایراد میکنند؟ و
سپس افزود: خداوند متعال بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سلم این
آیهی شریفهی قرآن را فرستاد: (قل هذه سبیلی أدعوا الی الله علی بصیرة أنا
و من اتبعنی) [1] . یعنی؛ بگو: ای پیامبر! این روشن من است که مردم را به سوی خدای یکتا دعوت میکنم با هر که از من تبعیت و پیروی کند. بعد
از آن، امام جواد علیهالسلام فرمود: به خدا قسم، کسی غیر از علی بن
ابیطالب از پیغمبر خدا، صلوات الله علیهما تبعیت نکرد؛ و در آن زمان 9 سال
داشت و من نیز اکنون 9 ساله هستم. [2] . - همچنین مرحوم کلینی و برخی دیگر از بزرگان آوردهاند: شخصی
خدمت امام محمد جواد علیهالسلام شرفیاب شد و اظهار داشت: یا ابن رسول
الله! عدهای از مردم نسبت به موقعیت شما ایجاد شبهه میکنند؟! امام
جواد علیهالسلام در پاسخ چنین فرمود: خداوند متعال به حضرت داوود
علیهالسلام وحی فرستاد که فرزندش، سلیمان را خلیفه و وصی خود قرار دهد، با
این که سلیمان کودکی خردسال بود و گوسفند چرانی میکرد. و این موضوع را برخی از علما و بزرگان بنیاسرائیل نپذیرفتند و در أذهان مردم شک و شبهه ایجاد کردند. به
همین جهت، خداوند سبحان به حضرت داود علیهالسلام وحی فرستاد که عصا و چوب
دستی اعتراض کنندگان و از سلیمان هم بگیر و هر کدام را با علامتی مشخص کن
که از چه کسی است؛ و سپس آنها را شبانگاه در جائی پنهان نما. فردای
آن روز به همراه صاحبان آنها بروید و چوبدستیها را بردارید، با توجه با
این نکته، که چوب دستی هر کسی سبز شده باشد همان شخص، جانشین و خلیفه و حجت
بر حق خدا خواهد بود. و همگی این پیشنهاد را پذیرفتند، و چون به مرحلهی اجراء در آوردند، عصای سلیمان سبز و دارای برگ و ثمر شد. پس از آن، همهی افراد قبول کردند و پذیرفتند که او حجت و پیامبر خدا میباشد. [3] . - همچنین علی بن أسباط حکایت کند: روزی به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیهالسلام از شهر کوفه خارج شدیم و حضرت سوار الاغ بود. در مسیر راه به گلهی گوسفندی برخوردیم که گوسفندی از آن گله عقب مانده بود و سر و صدا میکرد. امام
علیهالسلام توقف نمود و سپس به من دستور داد که چوپان را نزد حضرتش احضار
نمایم، پس من رفتم و چوپان را خبر دادم؛ و او نیز آمد. هنگامی که
چوپان نزد حضرت وارد شد، امام علیهالسلام به او فرمود: این گوسفند ماده از
تو گلایه و شکایت دارد؛ و مدعی است که تو تمام شیر آن را میدوشی، به طوری
که وقتی نزد صاحبش باز میگردد، شیری در پستانش نیست. و میگوید:
چنانچه از ظلمی که نسبت به آن انجام میدهی، دست برنداری و به خیانت خود
ادامه بدهی، از خدا میخواهم تا عمر تو را کوتاه گرداند. چوپان اظهار
داشت: یا ابن رسول الله! من شهادت بر یگانگی خداوند متعال و رسالت حضرت
محمد صلی الله علیه و آله سلم می دهم؛ و این که تو وصی و جانشین او هستی. و سپس افزود: خواهشمندم بفرما علم و معرفت نسبت به سخن این بره را از کجا و چگونه فرا گرفتهای؟ حضرت
فرمود: ما - اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام - خزینه داران علوم و
غیبها و نیز حکمتهای الهی هستیم، همچنین جانشینان پیامبران و وارثان
آنها میباشیم؛ و خداوند متعال ما را بر دیگر بندگانش گرامی و مورد توجه
خاص قرار داده است، او از فضل و کرمش همهی علوم را به ما آموخته است. [4] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) سورهی یوسف: آیهی 108. (2) اصول کافی: ج 1، ص 384، ح 8، تفسیر عیاشی: ج 2، ص 200، ح 100، بحارالأنوار: ج 25، ص 101، ح 2. (3) اصول کافی: ج 1، ص 383، ح 3، نورالثقلین: ج 4، ص 75، ح 12، حلیة الأبرار: ج 4، ص 545، ح 5. (4) الثاقب فی المناقب: ص 522، ح 455، مدینة المعاجز: ج 7، ص 396، ح 2404. منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 412