نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 371
روز وداع یاران
از رفتار پدرش فهمیده بود که این سفر ، بیبازگشت است. هنگامی که پدرش
با چشمی گریان کنار کعبه ایستاده بود و مانند کسی که میخواهد از عزیزترین
محبوبش جدا شود میگریست ، او زیر چشمی مواظب بود. بعد از دیدن چنین
صحنهای ، او نیز کنار حجر اسماعیل [1] رفت و همان جا نشست. بعد دستهای
کوچکش را به سوی آسمان بلند کرد و زیر لب زمزمه کرد ، سپس دستهایش را
پایین آورد و بیحرکت نشست . هر چه منتظر شدم ، برنخاست و نشستن او طول
کشید. وقتی جلو رفتم ، دیدم دیدگانش را به پردهی خانهی خدا دوخته و
چشمهای معصومش پر از اشک است. هنگامی که پلک زد ، اشکش روی گونهاش سرازیر
شد ، پهنای صورتش را طی کرد و سپس روی پیراهنش نشست. گفتم : - برخیز ! فدای تو شوم ! برخیز تا برویم. - هیچ دوست ندارم از این جا جدا شوم ، مگر این که خدا بخواهد. هر کار کردم ، نتوانستم او را از اندوه و بغض درآورم. نزد امام رضا علیهالسلام رفتم و گفتم : - آقا ! پسرتان کنار حجر اسماعیل نشسته و بسیار ناراحت است. - چرا ؟ - نمیدانم. اما وقتی گفتم برخیزد، در جوابم گفت :« هرگز برنمیخیزم مگر این که خدا بخواهد ». هر دو پیش کودک شش ساله رفتیم. امام علیهالسلام به من فرمود : «موفق ! تو عقبتر بایست ». سپس رو به فرزندش کرد و گفت : - عزیز دلم ! برخیز . چرا گریه میکنی ؟ چرا اندوهگینی ؟ - نه ، نمیخواهم از این جا دور شوم. - چرا ؟ -
این بار طواف شما با طوافهای دیگر فرق داشت. طوری با خانهی خدا وداع
کردید ، گویی دیگر برنخواهید گشت. شما از دوری کعبه ناراحتاید و من از غم
دوری شما! پس چگونه برخیزم ؟ بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران امام رضا علیهالسلام جوادش را در آغوش گرفت و هر دو برخاستند [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1)
حجر اسماعیل محلی است کنار خانهی خدا که دیواری کوتاه و به شکل نیمدایره
دارد و محل دفن حضرت اسماعیل علیهالسلام و هاجر علیهاالسلام و هفتاد
پیغمبر است. [2] کشف الغمه ج 3، ص 155. منبع: حیات پاکان (داستانهایی از زندگی امام جواد)؛ مؤلف: مهدی محدثی؛ بوستان کتاب چاپ دوم 1385.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 371