نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 278
خبر دادن امام جواد از نامه ها
کلینی آورده است: از داود بن قاسم جعفری نقل شده که گفت: بر امام
جواد علیه السلام، داخل شدم در حالی که سه نامه بدون عنوان و نامشخص با من
بوده و بر من مشتبه شده بود؛ من اندوهگین شدم، پس حضرتکی از آنها را گرفت و
فرمود: این، نامه ریان بن شبیب است، سپس دومی را گرفت و فرمود: این، نامه
فلانی است و من مبهوت شدم، آنگاه حضرت به من نگریست و تبسم نمود. راوی گفت:
حضرت سیصد دینار به من داد و امر فرمود آن را بهکی از عموزادگانش برسانم و
در ضمن فرمود: او به تو خواهد گفت: مرا به دلالی راهنمایی کن تا با این
پول، کالایی برایم خریداری کند، و تو راهنمایی اش کن، راوی گفت: نزد
عموزاده اش آمدم و دینارها را به او دادم و او به من گفت: ای ابو هاشم! مرا
به دلالی راهنمایی کن که کالایی برایم خریداری کند و در جوابش گفتم: به
چشم! راوی گفت: شتر داری به من گفت که با حضرت سخن بگویم تا کاری به او
بدهد، پس وارد بر حضرت شدم که با او سخن بگویم، حضرت مشغول غذا خوردن بود و
گروهی بر سفره نشسته بودند و نتوانستم حرفی بزنم، حضرت فرمود: ای ابو
هاشم! بنشین و غذا بخور و غذا را پیش من گذاشت، سپس از پیش خود و بدون
اینکه من درخواستی کنم، فرمود: ای غلام! به شتر داری که ابو هاشم به نزد ما
آورده، سر بزن و او را پیش خود نگهدار. راوی گفت:ک روز با حضرت داخل
باغی شدم، به او عرض کردم: فدایت شوم! من حرص فراوانی به خوردن خاک دارم،
برایم دعا کنید، حضرت سکوت کرد و سه روز بعد از پیش خود فرمود: ای ابو
هاشم! خدای متعال عادت به خوردن خاک را از تو برداشت، ابو هاشم گفت: امروز
چیزی منفورتر از خوردن خاک، در پیش من نیست. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) الکافی 1: 495 ح 5. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 278