responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 122

پنج درس ارزشمند و آموزنده

1- در یکی از روزها که حضرت جوادالأئمه علیه‌السلام وارد شهر مدینه‌ی منوره گردید، هنگام غذا در حضور جمعی از دوستان سفره‌ی طعام پهن کردند.
حضرت پس از آن که غذا را تناول نمود، دست‌های خود را شست و سپس دست‌های خود را پیش از آن که با حوله خشک نماید، بر سر و صورت خویش کشید و این دعا را خواند:
«اللهم اجعلنی ممن لا یرهق وجهه قتر و لا ذلة». [1] .
2- یکی از دوستان و اصحاب حضرت جواد الأئمه علیه‌السلام به نام ابوالحسن، معمر بن خلاد حکایت کند:
روزی در خدمت آن حضرت بودم، به من فرمود: ای معمر! بر اشتر خود سوار شو.
عرض کردم: کجا برویم؟
فرمود: پیشنهادی که داده شد انجام بده و سؤال نکن، پس من سوار شدم؛ و چون مقداری از راه را پیمودیم به بیابانی رسیدیم که کنار آن یک دره و تپه‌ای وجود داشت.
حضرت فرمود: همین جا بایست و حرکت نکن تا من بازگردم و سپس حضرت رفت و پس از لحظاتی بازگشت.
عرض کردم: فدایت شوم، کجا بودی؟
امام علیه‌السلام فرمود: هم اینک به خراسان رفتم و پدرم، حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام را که مسموم و شهید شده بود، دفن کردم و اکنون بازگشتم. [2] .
3- محمد بن حماد مروزی حکایت کند:
روزی حضرت جوادالأئمه علیه‌السلام در ضمن نامه‌ای به پدرم، احمد چنین مرقوم فرمود:
ژهر موجود مخلوقی در این جهان، یک روزی وفات خواهد یافت ولی در این باره ظلمی بر کسی نخواهد شد و ما - اهل بیت رسالت - در این دنیا پراکنده خواهیم شد؛ و در شهرهای مختلف هجرت خواهیم نمود.
و سپس در ادامه‌ی فرمایش خود افزود: هر کس عاشق و دلباخته‌ی هر که باشد، چنانچه در مسیر او قدم بردارد و با او همگام باشد، همانا در روز محشر با او محشور می‌گردد.
و به راستی که قیامت منزل‌گاه ابدی و همیشگی تمامی افراد خواهد بود. [3] .
4- عمران بن محمد اشعری قمی حکایت کند:
روزی نزد حضرت جوادالائمه، امام محمد تقی علیه‌السلام شرفیاب شدم؛ و پس از آن که مسائل خود را مطرح کردم و جواب گرفتم، عرضه داشتم:
ای مولا و سرورم! ام‌الحسن به شما سلام رساند و نیز درخواست یکی از پیراهن‌های تبرک شده‌ی شما را نموده است تا به جای کفن از آن استفاده نماید؟
امام جواد علیه‌السلام فرمود: او از پیراهن من، بی نیاز شده است.
چون از نزد حضرت خارج شدم، متحیر بودم که معنای کلام امام علیه‌السلام چیست؟
تا آن که پس از چند روزی متوجه شدم، ام الحسن سیزده یا چهارده روز قول از سخن امام علیه‌السلام فوت کرده است. [4] .
5- یکی از اصحاب امام محمد تقی علیه‌السلام گوید:
روزی در خدمت آن حضرت بودم، که سفره‌ی غذا پهن کردند؛ و غذا خوردیم.
پس از آن که سفره را جمع کردند، یکی از افراد مشغول جمع کردن غذاهای ریخته شده در اطراف سفره، گردید.
امام جواد علیه‌السلام فرمود: چنانچه در بیابان سفره انداختید، آنچه غذا در اطراف سفره ریخته شود - به هر اندازه‌ای که باشد - رها کنید - تا مورد استفاده‌ی جانوران قرار گیرد -.
ولی اگر در منزل، در اطراف ظرف غذا و یا در اطراف سفره، طعامی ریخته شود، تمام آنچه را که ریخته شده است، به هر مقداری که باشد، جمع نمائید - که مبادا زیر دست و پا، نسبت به آن‌ها بی‌احترامی شود -. [5] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) محاسن برقی: ص 426، ح 234.
(2) الخرایج الجرایح ج 2، ص 666، ح 6.
(3) اختیار معرفة الرجال: ص 559، ح 257.
(4) الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 667، ح 9.
(5) مکارم الاخلاق: ص 132.
منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 122
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست