نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 542
سبز کردن نخل خشکیده
میگویند: امام حسن علیهالسلام در یکی از سفرهایی که به حج برای زیارت
خانهی خدا میرفت، مردی از فرزندان زبیر که به امامت آن حضرت اعتقاد داشت،
در خدمت آن حضرت بود. در یکی از منازل بین راه بر سر چشمهی آبی فرود
آمدند، که نزدیک آن، درختهای خرمایی قرار داشت که از بیآبی خشک شده بودند.
زیر یکی از آن درختها برای امام حسن علیهالسلام و در زیر درختی دیگر
برای فرزندان زبیر در برابر آن حضرت، فرشی انداختند. مردی از آنها نگاهی به
بالای درخت انداخت و گفت: اگر این درخت خشک نشده بود از آن میخوردیم. امام حسن علیهالسلام فرمود: رطب میل داری؟ او عرض کرد: آری. پس
امام حسن علیهالسلام دست مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و دعائی
خواند که آن مرد نفهمید، ناگهان آن درخت به اعجاز آن حضرت سبز شد و برگ
درآورد و رطب داد. مرد احمقی که همراه ایشان بود گفت: به خدا سوگند؛ جادو کرد. امام حسن علیهالسلام فرمود: وای بر تو، این سحر نیست، بلکه حق تعالی دعای فرزند پیغمبر خود را مستجاب کرد. سپس به قدری از آن درخت رطب چیدند که اهل قافله را کفایت کرد [1] .