نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 256
پاسخ ادعاهای دروغ عمروعاص و مروان
روزی عمروعاص و مروان بن زیاد بن ابیسفیان نزد معاویه از فضایل گذشته و
حال خود سخن میگفتند. معاویه گفت: این همه تفاخر شما اگر در حضور حسن بن
علی و عبدالله بن عباس بود پاسخهای دندان شکنی به شما میدادند. زیاد
گفت: آنان را بخواه تا بیایند و در حضور تو ما با آنها سخن گوییم. معاویه
با مشورت عمروعاص امام حسن علیهالسلام و عبدالله بن عباس را طلبید،
عمروعاص به امام حسن علیهالسلام گفت: سخن در این بود که مردان بنیامیه
مقاومتر و استوارتر در میدان نبرد، و وفادارتر به عهدها و بخشندهترند،...
قال علیهالسلام: لیس من العجز أن یصمت الرجل عند ایراد الحجة و
لکن من الافک أن ینطق الرجل بالخنا و یصور الباطل بصورة الحق یا عمرو
افتخارا بالکذب و جرأة علی الافک ما زلت أعرف مثالبک الخبیثة أبدیها مرة و
أمسک عنها اخری فتأبی الا انهماکا فی الضلالة أتذکر مصابیح الدجی و اعلام
الهدی و فرسان الطراد و حتوف الأقران و ابناء الطعان و ربیع الضیفان و معدن
النبوة و مهبط العلم و زعمتم أنکم أحمی لها وراء ظهورکم و قد تبین ذلک
یوم بدر حین نکصت الأبطال و تساورت الأقران و اقتحمت اللیوث و اعترکت
المنیة و قامت رحاؤها علی قطبها و فرت عن نابها و طار شرار الحرب فقتلنا
رجالکم و من النبی صلی الله علیه و آله و سلم علی ذراریکم فکنتم لعمری فی
هذا الیوم غیر مانعین لما وراء ظهورکم من بنی عبدالمطلب. ثم قال: و أما
أنت یا مروان فما أنت و الأکثار فی قریش، و أنت طلیق و أبوک طرید یتقلب من
خزایة الی سوءة و لقد جیء بک الی امیرالمؤمنین، فلما رأیت الضرغام قد
دمیت براثنه و اشتبکت أنیابه کنت کما قال: لیث اذا سمع لیو زئیره یبصبصن ثم قذفن بالأبعار. [1] . امام حسن علیهالسلام فرمود (این
از ناتوانی نیست که کسی هنگام ادای حجت ساکت بماند ولی از نارواست که کسی
لب به ناسزا گشوده و باطل را به شکل حق تصویر نماید. از رهگذر افتخار به
دروغ و بیباکی نسبت به ناروا میگویی. ای عمرو! من همواره با درندهخویی
تو آشنا بودهام که گاه آن را آشکار میکردم و گاه از آن خودداری مینمودم و
تو جز فرو رفتن بیشتر در گمراهی بر نمیتافتی. آیا چراغهای تاریکی و
نشانههای هدایت و سواران جنگاور و کشنده پهلوانان و صاحبان ضربههای کاری و
بهار هماوردان و سرچشمهی نبوت و محل فرود علم را [به زشتی] یاد میکنی؟ و
پنداشتهاید که شما حامی پیشینیان و گذشتهی خود هستید؟ و این در روز بدر
آشکار شد که پهلوانان عقب نشستند و جنگاوران شکست خوردند و شیرمردان سرنگون
شدند و آرزوها بر باد شد و سنگ آسیای جنگ بر قطب آن استقرار یافته [و
لبخند روزگار] دندانهای آن را نمایان کرد و شعلههای جنگ جهیدن گرفت. ما
مردان شما را کشتیم و پیامبر بر فرزندانتان منت نهاد [و آزادشان کرد] سوگند
به جانم که در آن روز برای دفاع از پیشینیان خود توان ممانعت و دفاع در
برابر فرزندان عبدالمطلب نداشتید. سپس فرمود: اما تو ای مروان! تو را
چه به زیادهخواهی در قریش! چه آن که تو آزاد گشتهای [از آزاد شدههای
پیامبر در فتح مکه هستی] و پدرت رانده شده بود که همواره از ننگ به عار آمد
و شد داشت و تو را نزد امیرالمؤمنین آوردند و تو وقتی دیدی که پنجههای
شیر آغشته در خون است و دندانهایش درهم فرو رفته چون کسی شدی که گوید: شیر
است اگر گاو وحشی نعرهاش را بشنود. دم تکان میدهد و سپس خود را خراب
میکند «از ترس» پشکل میاندازد.)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 218 به نقل از المحاسن و المساوی بیهقی (ص 78، ط بیروت).
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 256