نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 961
معجزه امام علی از زبان امام هادی
امام حسن عسگری علیهالسلام نقل میکند که: امام هادی علیهالسلام
فرمود: نظیر داستان دو درخت پیامبر صلی الله علیه و آله برای علی بن
ابیطالب علیهالسلام پیش آمد، او چون از صفین برگشت، و مردم را از آب زیر
آن صخره - که آن را جابهجا کرد - سیراب فرمود، رفت که قضای حاجت کند، یکی
از منافقان سپاهش گفت: به نشمینگاه و پسماندههای او مینگرم، تا یارانش
را از دروغ او - که مدعی مرتبه پیامبر است - آگاه کنم. علی علیهالسلام به
قنبر فرمود: قنبر! برو به سوی آن درخت، و درخت روبرو - که میانشان بیش از
یک فرسخ فاصله است - و ندا کن: وصی محمد صلی الله علیه و آله فرمانتان
میدهد که به هم بچسبید. قنبر گفت: ای امیرمؤمنان! آیا صدای من به آنان
میرسد؟ علی علیهالسلام فرمود: آن خدایی که دید چشم تو را تا [دوردستهای]
آسمان - که چه بسا میان تو و آن، پانصد سال راه فاصله باشد - میرساند،
صدای تو را به آن دو خواهد رساند. قنبر رفت، و ندا کرد، و هر یک به سوی
دیگری - همچون دو دوست گرفتار هجران، و مشتاق به هم - شتافتند، و به هم
چسبیدند. گروهی از منافقان به هم گفتند: سحر علی علیهالسلام همچون سحر پسر
عمویش رسول خدا صلی الله علیه و آله است، نه او پیامبر خدا است، و نه این
امام، اینان هر دو ساحرند، دور میزنیم تا از پشت سر ببینیم، خدای سبحان
صدای آنان را به گوش علی علیهالسلام رساند، و او با صدای بلند فرمود:
قنبر! منافقان میخواهند وصی پیامبر صلی الله علیه و آله را فریب دهند، و
میپندارند که جز با این دو درخت، خود را نمیپوشاند، نزد درختان برو و
بگو: وصی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمانتان میدهد به جای خود برگردید.
قنبر فرمان را رساند، و درختان، از بن برآمده، هر یک از دیگری - همچون شکست
خورده هراسناک از دلاوری قهرمان - جدا، و با شتاب به جای خود برگشت. سپس
علی علیهالسلام رفت تا جامه برگیرد، و بنشیند، گروهی از منافقان نیز
رفتند تا بنگرند، چون جامه برگرفت، خدا چشمشان را کور کرد، و چیزی را
ندیدند، چهره برگرداندند همچون پیش، بینا شدند، باز به سوی او نگریستند و
کور شدند، پیوسته چون به او نگاه میکردند، کور و چون رو بر میگرداندند،
بینا میشدند، تا علی علیهالسلام برخاست، و برگشت، و این تلاش ناموفق، از
هر یک هشتاد بار تکرار شد. پس رفتند تا پسمانده را بنگرند، که در جای خود
میخکوب شدند، و نتوانستند، و چون برگشتند، رها شدند، و این نیز، صدبار
تکرار شد، تا ندای کوچ دادند، پس کوچ کردند و به خواسته خود نرسیدند، این
ماجرا جز بر سرکشی و طغیان، و اصرار بر کفر و عنادشان نیفزود. به هم گفتند:
این مرد شگفت انگیز را ببینید! او که این آیات و معجزات را دارد، از
معاویه و عمروعاص و یزید ناتوان است، خدای سبحان صدای آنان را به گوش علی
علیهالسلام رساند. حضرت علیهالسلام فرمود: ای فرشتگان پروردگارم! معاویه و
عمروعاص و یزید را نزدم حاضر کنید. به هوا نگریستند، فرشتگانی را همچون
نگهبانان زبده چالاک که هر یک به دیگری آویخته، دیدند که آنان را آوردند:
یکی معاویه، دیگری عمروعاص، و سومی یزید، علی علیهالسلام فرمود: بیایید و
ایشان را بنگرید، آگاه باشید! چنانچه میخواستم ایشان را میکشتم، اما
مهلتشان میدهم همانگونه که خدای سبحان، ابلیس را تا قیامت مهلت داد، آنچه
از من میبینید از ناتوانی و ذلت نیست، بلکه آزمون خدای سبحان برای شماست،
تا ببیند چگونه عمل میکنید، و چنانچه از من عیبجویی میکنید، کافران و
منافقان پیش از شما نیز از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عیبجویی کردند، و
گفتند: کسی که در یک شب، ملکوت آسمانها و زمین را دور زد، و برگشت، چگونه
نیازمند شد که فرار کند، و به غار درآید، و از مکه تا مدینه را در پانزده
روز طی کند؟ آری کارها تنها دست خداست، هرگاه بخواهد قدرت خود را بر شما
مینمایاند، تا به صدق پیامبران، و اوصیای ایشان پی ببرید، و هرگاه بخواهد
با امور ناخوشایند شما را میآزماید، که بنگرد چگونه عمل میکنید، تا حجت
خود را بر شما آشکار کند. عن الامام العسکری علیهالسلام: قال علی
بن محمد علیهماالسلام: و قد کان نظیر هذا [1] لعلی بن أبیطالب علیهالسلام
لما رجع من صفین، وسقی القوم من الماء الذی تحت الصخرة التی قلبها، ذهب
لیقعد الی حاجته، فقال بعض منافقی عسکره: سوف أنظر الی سوأته و الی ما یخرج
منه، فانه یدعی مرتبة النبی، لأخبر أصحابه بکذبه. فقال علی علیهالسلام
لقنبر: یا قنبر! اذهب الی تلک الشجرة، و الی التی تقابلها، و قد کان بینهما
أکثر من فرسخ، فنادهما أن وصی محمد صلی الله علیه و آله یأمرکما أن
تتلاصقا. فقال قنبر: یا أمیرالمؤمنین! أو یبلغهما صوتی؟ فقال علی
علیهالسلام: ان الذی یبلغ بصر عینک الی السماء، و بینک و بینها [مسیر]
خمسمائة عام، سیبلغهما صوتک. فذهب فنادی، فسعت احداهما الی الأخری، سعی
المتحابین طالت غیبة أحدهما عن الآخر، و اشتد الیه شوقه، و انضمتا. فقال
قوم من منافقی العسکر: ان علیا یضاهی فی سحره رسول الله، ابن عمه، ما ذاک
رسول الله و لا هذا امام، و انما هما ساحران، لکنا سندور من خلفه، لننظر
الی عورته و ما یخرج منه. فأوصل الله عزوجل ذلک الی أذن علی علیهالسلام من
قبلهم. فقال - جهرا- : یا قنبر! ان المنافقین أرادوا مکایدة وصی رسول
الله صلی الله علیه و آله، و ظنوا أنه لا یمتنع منهم الا بالشجرتین، فارجع
الی الشجرتین وقل لهما: ان وصی رسول الله صلی الله علیه و آله یأمرکما أن
تعودا الی مکانیکما. ففعل ما أمره به، فانقلعتا و [عادت] کل واحدة منهما
تفارق الأخری، کهزیمة الجبان من الشجاع البطل، ثم ذهب علی علیهالسلام و
رفع ثوبه لیقعد، و قد مضی جماعة من المنافقین لینظروا الیه، فلما رفع ثوبه
أعمی الله تعالی أبصارهم، فلم یبصروا شیئا، فولوا عنه وجوههم، فأبصروا کما
کانوا یبصرون. ثم نظروا الی جهته فعموا، فما زالوا ینظرون الی جهته و
یعمون، و یصرفون عنه وجوههم و یبصرون، الی أن فرغ علی علیهالسلام و قام و
رجع، و ذلک ثمانون مرة من کل واحد منهم. ثم ذهبوا ینظرون ما خرج منه،
فاعتقلوا فی مواضعهم، فلم یقدروا أن یروها، فاذا انصرفوا أمکنهم الانصراف،
أصابهم ذلک مائة مرة حتی نودی فیهم بالرحیل [فرحلوا] وما وصلوا الی ما
أرادوا من ذلک، و لم یزدهم ذلک الا عتوا و طغیانا، و تمادیا فی کفرهم و
عنادهم. فقال بعضهم لبعض: انظروا الی هذا العجب! من هذه آیاته و معجزاته،
یعجز عن معاویة و عمرو و یزید؟! فأوصل الله عزوجل ذلک من قبلهم الی أذنه.
فقال علی علیهالسلام: یا ملائکة ربی! ائتونی بمعاویة و عمرو و یزید.
فنظروا فی الهواء، فاذا ملائکة کأنهم الشرط السودان، [و] قد علق کل واحد
منهم بواحد، فأنزلوهم الی حضرته، فاذا أحدهم معاویة، و الآخر عمرو، و الآخر
یزید، [ف] قال علی علیهالسلام: تعالوا، فانظروا الیهم، أما لو شئت
لقتلتهم، ولکنی أنظرهم کما أنظر الله عزوجل ابلیس الی یوم الوقت المعلوم.
ان الذی ترونه بصاحبکم لیس بعجز و لا ذل، ولکنه محنة من الله عزوجل لکم
لینظر کیف تعملون، و لئن طعنتم علی علی علیهالسلام فقد طعن الکافرون و
المنافقون قبلکم علی رسول رب العالمین. فقالوا: ان من طاف ملکوت السماوات و
الجنان فی لیلة، و رجع کیف یحتاج الی أن یهرب و یدخل الغار، و یأتی [الی]
المدینة من مکة فی أحد عشر یوما؟! [قال] و انما هو من الله، اذا شاء أراکم
القدرة لتعرفوا صدق أنبیاء الله، و أوصیائهم، و اذا شاء امتحنکم بما تکرهون
لینظر کیف تعملون، و لیظهر حجته علیکم [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) اشارة الی حدیث الشجرتین فی باب النبوة ح 28. (2) التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیهالسلام: 165 ح 82، بحارالأنوار 42: 29 ح 8. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 961