نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 959
معجزه پیامبر در توطئه گودال و سم
امام عسکری علیهالسلام از امام هادی علیهالسلام نقل میکند که فرمود: و
اما داستان برگشتن نقشه [گودال و] سم به خود یهودیانی که قصد جان پیامبر
را کرده بودند این است: چون پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه شهرت
یافت، حسادت ابن ابی [منافق]، به او بیشتر شد، از این رو برای کشتن پیامبر،
[به پیشنهاد دختر خود]، این نقشه را کشید که در گوشهای از اتاق نشیمن خود
گودالی بکند، و در ته آن سرنیزهها، و کاردهای زهرآگینی را نصب کند، و بر
روی آن فرشی بگسترد که یک گوشه آن به دیوار بسته باشد، و پیامبر و اصحاب را
با علی فرابخواند، تا چون آمدند، و پیامبر پا بر فرش نهاد، در گودال
بیفتد. این کار را کرد، و مردان شمشیر به دستی را پنهان کرد، تا چون
پیامبر در گودال افتاد، آنان بر علی علیهالسلام و همراهان، یورش برند، و
ایشان را بکشند. و نیز نقشه کشید که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله
نخواست در آنجا بنشیند، در خوراکشان سم بریزند تا همه بمیرند. جبرئیل آمد، و
پیامبر صلی الله علیه و آله را از این توطئه آگاه کرد، و گفت: خدا
میفرماید: هر جایی که [ابن ابی] گفت، بنشین، و از هر خوراک که آورد، بخور،
که خدا آیات خود را بر تو آشکار میکند، و اکثر توطئهگران را میکشد. پیامبر
آمد، و بر روی آن فرش نشست، و دیگران نیز در اطرافش نشستند، او در گودال
نیفتاد، ابن ابی در شگفت شد، چون به زیر فرش نگریست، آن را پر دید، برای
پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام و همراهان، خوراک مسموم
آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله چون خواست دست به سوی خوراک برد فرمود:
علی جان! بر این خوراک دعایی بخوان، و علی علیهالسلام چنین خواند: به نام
خدای شفابخش، به نام خدای کفایت کننده، به نام خدای عافیت دهنده، به نام
خدایی که با [یاد و] نام او هیچ چیزی، و هیچ [آفت و] دردی در زمین و آسمان
زیان نمیرساند، و او شنوای داناست. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و علی
علیهالسلام و همراهان، از آن خوردند تا سیر شدند. سپس یاران و دوستان
عبدالله بن ابی آمدند، و با این پندار که شاید در خوراک - که پیامبر صلی
الله علیه و آله و همراهان را ضرر نزد - سم نباشد، از آن خوردند [، و مسموم
شده مردند]. و [از سوی دیگر،] دختر ابن ابی که این نقشه را کشیده بود آمد،
و چون [با کمال تعجب] زیر فرش را پر دید، با اطمینان بر روی آن نشست، و
خدا گودال پر از سرنیزه و کارد را بر گردانده، او در آن افتاد، و مرد، و
شیون آنان برخاست. عبدالله بن ابی [به آنان] گفت: مبادا بگوئید در
گودال افتاده است، که محمد صلی الله علیه و آله به توطئه ما پی میبرد، از
اینرو شیون کنان میگفتند: عروس ما که پیامبر صلی الله علیه و آله را برای
عروسیش دعوت کرده بودیم، مرد. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: علت مرگ
دختر، و این مردم چه بود؟ ابن ابی گفت: عروس از بام افتاد، و این مردم،
رودل گرفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: [آری] میدانم چرا مردند، و
از آنان گذشت. و قال علیهالسلام أیضا: قال علی بن محمد
علیهماالسلام: و أما قلب الله السم علی الیهود الذین قصدوه [به]، و أهلکهم
الله به، فان رسول الله صلی الله علیه و آله لما ظهر بالمدینة اشتد حسد ابن
أبی له، فدبر علیه أن یحفر له حفیرة فی مجلس من مجالس داره، و یبسط فوقها
بساطا، و ینصب فی أسفل الحفیرة أسنة رماح، و نصب سکاکین مسمومة، وشد أحد
جوانب البساط و الفراش الی الحائط لیدخل رسول الله صلی الله علیه و آله و
خواصه مع علی علیهالسلام، فاذا وضع رسول الله صلی الله علیه و آله رجله
علی البساط وقع فی الحفیرة، و کان قد نصب فی داره، و خبأ رجالا بسیوف
مشهورة، یخرجون علی علی علیهالسلام و من معه عند وقوع محمد صلی الله علیه و
آله فی الحفیرة فیقتلونهم بها، و دبر أنه ان لم ینشط للقعود علی ذلک
البساط أن یطعموه من طعامهم المسموم لیموت هو و أصحابه معه جمیعا. فجاءه
جبرئیل علیهالسلام و أخبره بذلک، و قال له: ان الله یأمرک أن تقعد حیث
یقعدک، و تأکل مما یطعمک، فانه مظهر علیک آیاته، و مهلک أکثر من تواطأ علی
ذلک فیک. فدخل رسول الله صلی الله علیه و آله وقعد علی البساط، وقعدوا عن
یمینه و شماله و حوالیه، و لم یقع فی الحفیرة، فتعجب ابن أبی و نظر، فاذا
قد صار ما تحت البساط أرضا ملتئمة، و أتی رسول الله صلی الله علیه و آله و
علیا علیهالسلام و صحبهما بالطعام المسموم، فلما أراد رسول الله صلی الله
علیه و آله وضع یده فی الطعام، قال: یا علی! أرق هذا الطعام بالرقیة
النافعة. فقال علی علیهالسلام: بسم الله الشافی، بسم الله الکافی، بسم
الله المعافی، بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیء [و لا داء] فی الأرض و
لا فی السماء، و هو السمیع العلیم. ثم أکل رسول الله صلی الله علیه و
آله و علی علیهالسلام و من معهما حتی شبعوا، ثم جاء أصحاب عبدالله بن أبی و
خواصه، فأکلوا فضلات رسول الله صلی الله علیه و آله و صحبه، ظنا منهم أنه
قد غلط، و لم یجعل فیه سما، لما رأوا محمدا و صحبه لم یصبهم مکروه. و
جاءت بنت عبدالله بن أبی الی ذلک المجلس المحفور تحته، المنصوب فیه ما نصب،
و هی کانت دبرت ذلک، و نظرت فاذا ما تحت البساط أرض ملتئمة، فجلست علی
البساط واثقة، فأعاد الله الحفیرة بما فیها، فسقطت فیها و هلکت فوقعت
الصییحة. فقال عبدالله بن أبی ایاکم [و] أن تقولوا: انها سقطت فی الحفیرة،
فیعلم محمد ما کنا دبرناه علیه. فبکوا [و قالوا:] ماتت العروس - و بعلة
عرسها کانوا دعوا رسول الله صلی الله علیه و آله - و مات القوم الذین أکلوا
فضلة رسول الله صلی الله علیه و آله، فسأله رسول الله عن سبب موت الابنة و
القوم؟ فقال ابن أبی: سقطت من السطح، و لحق القوم تخمة، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: [الله] أعلم بما ذا ماتوا، و تغافل عنهم [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیهالسلام: 188 ح 89، بحارالأنوار 17: 328. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 959