responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 637

شب های بی مهتاب زخمی

آغاز سال سیصد و بیست و هفت هجری قمری است. الراضی و بجکم و قاضی القضات عزم لشکرکشی به سوی موصل و سرزمین ربیعه دارند. ناصر الدوله‌ی حمدانی، فرمانروای این مناطق، علم خود مختاری برافراشته است. الراضی در «تکریت» می‌ماند، اما بجکم پیشروی خود را به سوی موصل ادامه می‌دهد. سپاهیان وی با نیروهای حمدانی درگیر و آنان را شکست می‌دهند. بجکم فاتحانه وارد موصل می‌شود. در همین گیرودار، ابن‌رائق ضمن تماس با قرامطیان هواخواه خلیفه، پیوندش را با آنان استوار می‌سازد. قرامطیان به بغداد باز می‌گردند. با آمدن آنان، ابن‌رائق نیز از نهانگاه خود بیرون می‌آید و زمام بغداد را در دست می‌گیرد؛ اما نه دست به کاری انتقام جویانه می‌زند و نه به کاخ خلیفه نزدیک می‌شود.
خبر به خلیفه می‌رسد. بجکم را آگاه می‌کند. فرمانده کل ارتش، در انتخاب یکی از دو راه موجود، حیران مانده است. آیا به بغداد باز گردد و فتنه‌ی آن جا را فرو نشاند و یا به سرکوبی حمدانیان ادامه دهد؟ سرنوشت با او یاری می‌کند و حمدانیان از بجکم می‌خواهند تا با دریافت پانصد هزار درهم، از در دوستی و پیمان در آید. صلحنامه امضا می‌شود و خلیفه و بجکم با شتاب آهنگ بازگشت می‌کنند. در میانه‌ی راه، نامه‌ای از ابن‌رائق خطاب به خلیفه می‌رسد. وی از خلیفه می‌خواهد تا سرزمینی را به حکومت وی در آورد تا در عوض او بغداد را ترک کند. خلیفه می‌پذیرد و این صلحنامه نیز امضا می‌شود. نیمه‌ی شعبان است؛ بغداد بار دیگر دستخوش آشوب‌های فرقه‌ای است. شیعیان و دیگر فرقه‌های اسلامی، سالروز جابه جایی قبله از مسجدالاقصی به مسجدالحرام را جشن می‌گیرند. در این جشن، ناگاه حنبلی‌ها به فرمان بربهاری به مردم حمله‌ور می‌شوند. گزمگان دخالت می‌کنند و فرمانده آنان دستور دستگیری بربهاری را صادر می‌کند. بربهاری که اوضاع را بر وفق مراد نمی‌بیند، پنهان می‌شود. [1] .
یک سال با همه فاجعه‌هایش فرو خفت و سالی دیگر سر برون کرد. سیصد و بیست و هشت هجری قمری است. سرزمین‌های اسلامی زیر سم ضربه‌های اسبان وحشی، پایمان و لرزان است. گرگان به دست سواران نیشابوری سقوط کرده است. نیروهای رکن الدوله وارد اصفهان شده‌اند و خود با گروهی دیگر از سپاهیان، روانه‌ی واسط در جنوب عراق می‌شود. اباعبدالله البریدی، دخترش را به بجکم داده و از او می‌خواهد تا برای سرکوبی شورشیان دیلم به سوی شمال ایران حرکت کند. بجکم حرکت می‌کند، اما هدف پنهانی بریدی، دور کردن بجکم از بغداد و حمله‌ور شدن به بغداد است. بجکم از نقشه باخبر می‌شود. به سوی واسط هجوم می‌برد و بریدی به بصره می‌گریزد. ابن‌رائق به فرمانروایی خود بر شهرهای سرزمین شام قانع نیست؛ پس به سوی مصر لشکر می‌کشد و آن مملکت را از چنگ اخشید خارج می‌کند؛ اما سپاهیان در کمینی گرفتار می‌شوند و پس از نبردی دیگر، با اخشید به توافق می‌رسند و منطقه‌های تسخیری را تقسیم می‌کنند. از دیگر حوادث این سال، می‌توان به مرگ مرموز دانشمند شیعی، محمد بن علی کلینی (مؤلف کتاب شانزده هزار حدیثی الکافی) در بغداد اشاره کرد. [2] .
قاضی القضات، عمر بن محمد بن یوسف نیز چشم از جهان فرو می‌بندد. ابن‌مقله، که پس از دست، زبانش را نیز بریده‌اند، در زندان جان می‌سپارد. اباعباس خصیبی وزیر، بر اثر سکته می‌میرد؛ چه بسا میگساری بی رویه او در مرگ ناگهانی‌اش بی تأثیر نبوده است. اباعبدالله قمی، وزیر دولت آل بویه، در می‌گذرد و منصب خود را به ابن‌عمید می‌سپارد.
روزها غمگنانه می‌گذرند. از سویی فرماندهان نظامی، ثروت مردم مسلمان را به تاراج می‌برند. از سوی دیگر، بغدادیان با بدترین شرایط اقتصادی دست در گریبانند. قیمت‌ها به بالاترین رشد خود رسیده و نشانه‌های خشکسالی آشکار شده است. ماه‌هاست که از ترنم باران بر زمین‌های مرده، خبری نیست. روزهای آغازین سال سیصد و بیست و نه هجری قمری است. ابرهای پاییزی در آسمان گرد هم می‌آیند. چشم‌های مردمان، گمان باران می‌برد؛ اما ابرهای آسمان پراکنده شده و جز باران حسرت نمی‌بارد. گویی آبی جز آب چشم یتیم نمانده است. در نیمه ربیع الاول، که واپسین روزهای پاییز است، بغدادیان خبر در گذشت الراضی را می‌شنوند. خبر مرگ خلیفه چندان آن‌ها را بر نینگیخته است؛ زیرا خلفا در سایه‌ی فرماندهان نظامی قابلیت چندانی ندارند. حکومت اسلامی را اینک خلیفه‌ای نیست. بجکم، که در واسط به سر می‌برد، کاتبش (کوفی) را به بغداد می‌فرستد و دستور حفاظت شدید از کاخ خلیفه را صادر می‌کند. کوفی برای تعیین خلیفه، محفل و نشستی ترتیب می‌دهد و چه بسا برای نخستین بار، از شخصیت‌های علوی نیز دعوت می‌شود.
نام ابراهیم بن مقتدر دهان به دهان می‌چرخد و هنگامی که موافقت بجکم اخذ می‌شود، ابراهیم رسما خلافت را در بیستم ربیع الاول می‌پذیرد. القاب چندی به وی پیشنهاد می‌شود که او متقی را بر می‌گزیند. خلیفه‌ای نالایق و بی کفایت، تا بدان جا که به خواسته‌ی بجکم، برخی از اثاثیه‌ی کاخ او را به قصر بجکم انتقال داده‌اند. در ماه رجب، بجکم هنگام بازگشت از شکار، بین اهواز و واسط کشته می‌شود. ترور او، کار چوپانان کردی است که بجکم پیش از این به خیمه آن‌ها هجوم برده است. پس از مرگ بجکم، اندیشه‌ی چیرگی بر بغداد، در سر بریدی می‌افتد؛ بغدادی که از گرسنگی رنج می‌برد و حنبلی‌های سیه‌اندیش به مسجد شیعیان در محله‌ی براثا (در کرخ) و محله صیارفه حمله کرده‌اند. خلیفه، ناگزیر تعدادی از حنبلی‌ها را به بند می‌افکند تا به نوعی از مسجد براثا حفاظت شده باشد؛ اما فتنه‌ی حنبلی‌ها تا موعد مرگ رهبرشان بربهاری در پنهانگاه، خود، فرو نمی‌نشیند. او مرده، اما شیوه‌ی رفتار خشن با پیروان دیگر مذاهب را، میراث بازماندگان و پیروان خود نهاده است. [3] . در خانه‌ی علی بن محمد سمری، چهارمین نماینده‌ی مهدی (عج) بزرگان شیعه گرد هم آمده‌اند. مردانی نیز از قم آمده‌اند. سمری حال ابن‌بابویه قمی [4] را از ایشان جویا می‌شود. زیرا خبر بیماری او را شنیده بوده است.
یکی از قمی‌ها می‌گوید:
- آخرین باری که او را دیدم، در بستر الم و بیماری افتاده بود؛ اما پیکی که دو روز قبل آمده، خبر بهبودی‌اش را آورده است.
چند روز دیگر آنانی که در محفل سفیر بودند، می‌شنوند که او بی مقدمه گفت:
- خداوند شما را در سوگ علی بن حسین پاداش دهد. او جان سپرده است.
مردی قلم و کاغذ برگرفته و ماه، روز و ساعت این سخن را یادداشت می‌کند. پس از دو هفته، پیکی از راه می‌رسد و خبر در گذشت ابن‌بابویه را می‌رساند. مرگ او در همان موقعی که سمری گفت، روی داده بود. [5] این پیشگویی، تأثیر شگرفی در اعتماد شیعیان به سمری می‌گذارد. قوت قلبی می‌شود تا خاطر آسوده دارند که مهدی همچنان میان آن‌هاست. شب هنگام است. ماه فرو خفته است و از درافشانی مهتاب خبری نیست. شهاب‌هایی که سپیده دمان در هر گوشه‌ی آسمان غروب می‌کنند، بغدادیان را به حیرت واداشته است. [6] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) احداث التاریخ الاسلامی، ج 2، ص 557.
(2) الکامل، ج 8، ص 364.
(3) احداث التاریخ الاسلامی، ج 2، ص 558.
(4)
علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، از بزرگان شیعه در روزگار خویش بود. او در قم چشم به جهان گشود و در همان شهر چشم از جهان فرو بست. توحید، الامامة و التفسیر برخی از کتاب‌های او هستند.
[5] الغیبة الصغری، ص 356.
[6] المنتظم، ص 349؛ رجال، نجاشی، ص 626 و 684.
منبع: سوار سبزپوش آرزوها (روایتی نو از زندگی و زمانه امامان هادی، عسکری و مهدی)؛ کمال السید؛ مترجم حسین سیدی؛ نسیم اندیشه؛ چاپ دوم 1385.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 637
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست