نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 634
شعله های سرکش آزادگی
سرزمینها و ممالک پهناور اسلامی، روزهای پایانی سال دویست و پنجاه و شش
هجری قمری را میگذرانند. شهرها و آبادیها، مهیای مراسم حج میشوند؛ اما
سامرا شاهد مراسم تودیع خلیفه با موسی بن بغا است؛ فرماندهای که برای شکست
حسن بن زید، سپاهی گران را رهبری میکند. اینک و به ویژه پس از سقوط ری به
دست علویان، چندان نمانده است که این شعله، عمارات و کاخهای عباسیان را
نیز فرا گیرد. نشانههای سیاسی داخل پایتخت، حاکی از آن است که کلید
فرمانروایی در دست طلحة بن متوکل (موفق) است. معتمد، گرچه خلیفه است، اما
نمیتواند از گسترش نفوذ بسیار برادرش جلوگیری کند؛ برادری که به موجب شکست
حصر بغداد، در سال دویست و پنجاه و یک، و اجبار مستعین بر کناره گیری، نزد
ترکها محبوبیت یافته است. معتمد میداند که اگر در جریان حوادثی که منجر
به سقوط مهتدی و برگزیدن وی شد، طلحه در مکه تبعید نبود، چه بسا که او
خلیفهی برگزیده بود. از همین رو، ترکها بی درنگ معتمد را خلیفه نامیدند و
از وی خواستند تا برادرش را از مکه بیاورد و فرماندهی عالی نظامی و
سپهسالاری نیروهای مسلح را به وی بسپارد. [1] نفوذی اندک، برای معتمد مانده
است و قدرت در دست برادر اوست؛ برادری که برای سرکوب شورشیان آفریقایی، به
سوی بصره لشکر میکشد. سه ماه است که عبیدالله بن یحیی، نخست وزیر است و
در این مدت، ابهت شخصیتی او با سامان دهی امور اداری افزون شده است.
عبیدالله، با آن که دل در گرو عشق عباسیان دارد، آنچه از هنگام کشته شدن
متوکل، از کرامتهای اهل بیت دیده است، باعث شده است تا در درونش، به
علویان احترام فراوان بگذارد. امام حسن عسکری (ع)، برای کاستن از
تنگناهای شیعیان و علویان، ناگزیر به دیدار نخست وزیر در محل کار وی
میرود. بالا گرفتن شورش علویان در مصر و ایران، باعث شده است تا موجی از
فشار، شیعیان و علویان را فرا گیرد. دیدار امام با نخست وزیر، همه هفته در
وقتی خاص و خردمندانه است؛ این کار او، از سویی تأیید سیاست عبیدالله در
ایجاد گسترش امنیت اجتماعی، و از سویی دیگر محکوم کردن شورش زنگیان در بصره
است؛ به ویژه که زنگیان در این شورش، به ناموسهای بسیاری تجاوز کردند و
رهبرشان خویش را به خاندان علوی منسوب کرده است. این دیدارها، باعث شناخت
بیشتر نخست وزیر از قداست اهل بیت (س) و احترام قلبی و عملی به دهمین امام
راحل و فرزندش، امام عسکری، شده است. امروز صبح، محفل شکوهمند عبیدالله
از مردم لبریز است. سکوتی بر فضا چیره شده است. آنچه بر این ابهت
میافزاید، محافظانی هستند که بسان تندیسهای صخرهای ایستادهاند؛ حتی
احمد (پسر نخست وزیر) نیز پشت سر پدرش به احترام ایستاده است. دربان
میآید. تعظیم میکند و میگوید: - ابامحمد، ابنالرضا، ایستاده است و
اجازهی ورود میخواهد. پسر یحیی با صدایی، که میهمان گرامی میشنود،
میگوید: - به او اذن دهید! و امام آشکار میشود. قامتی دل انگیز،
چهرهای گندمگون با تارهای موی سپید بر میان محاسن سیاه، در سن بیست و چهار
سالگی، که بر وقارش افزوده است. نخست وزیر، برای استقبال میشتابد.
دستانش را میفشارد، چهره و پیشانیاش را میبوسد. دستش را میگیرد و به
نمازگاه خود میآورد. دهان احمد از حیرت بازمانده است میداند پدرش حتی با
موفق - مرد نیرومند و فرمانده سپاه عباسیان - نیز چنین رفتار نمیکند.
اندکی بعد، دربان میآید تا خبر آمدن موفق را بدهد. محافظان ویژه، از ایوان
تا نشستنگاه نخست وزیر صف میکشند. امام نگاهی پر معنی به نخست وزیر
میافکند؛ حضور امام، نگرانی موفق را بر میانگیزاند؛ مردی که به علویان -
به ویژه در این شرایط - حساسیت دارد. ابن یحیی در مییابد که امام، میل به
رفتن دارد. پس میگوید: - خدا، جانم را فدایتان کند؛ اگر میخواهید بروید،
بفرمایید. به احترام امام بر میخیزد و وی را در آغوش میکشد. از دربان
میخواهد او را تا در فرعی همراهی کند. امام راهش را از میان دو صف
محافظان مخصوص میگشاید. هنوز موفق در جای خود ننشسته است که سخن از شورش
زنگیان - که خطری جدی برای دولت شمرده میشوند - به میان میآید. کلام در
تجهیزات لازم سپاهیان و اعلام موضع رسمی ابن الرضا (ع) در برابر ادعای
فرمانده زنگیان مبنی بر انتساب به خاندان علوی است. موفق تأکید میکند که
در مراسم بدرقهی سپاهیان در چند روز آینده، برای سرکوبی زنگیان، لازم است
تا امام حضور یابد. چند روز بعد، سپاه به فرماندهی موفق برای رفتن مهیا
میشوند. موضع امام دهان به دهان میچرخد: «فرمانده زنگیان، از ما اهل بیت
نیست.» سخن، تأثیری بس شگفت بر خوشبینی به علویان دارد.
[~hr~]پی نوشت ها: (1) احداث التاریخ الاسلامی، ج 2، ص 147. منبع:
سوار سبزپوش آرزوها (روایتی نو از زندگی و زمانه امامان هادی، عسکری و
مهدی)؛ کمال السید؛ مترجم حسین سیدی؛ نسیم اندیشه؛ چاپ دوم 1385.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 634