نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 619
سبط ابن الجوزی حنفی
وی (654 - 581 هـ) درباره مهاجرت امام هادی علیهالسلام به «سامرا» مینویسد: قال
علماء السیر: «انما أشخصه المتوکل من مدینة رسول الله الی بغداد لأن
المتوکل کان یبغض علیا و ذریته فبلغه مقام علی بالمدینة و میل الناس الیه
فخاف منه فدعی یحیی بن هرثمة و قال: إذهب الی المدینة و انظر فی حاله و
أشخصه الینا». «علمای تاریخ نوشتهاند: متوکل از دشمنان بزرگ علی
علیهالسلام و خاندان او بوده و چون به خلافت رسید از بیم آن که مبادا علی
بن محمد الجواد در مدینه با حکومت او مخالفتی کند و مردم اطراف او را
بگیرند. یحیی بن هرثمه را خواست و به او دستور داد به مدینه برو و از اوضاع
مدینه و شخصیت علی بن محمد بررسی کن و او را نزد ما بیاور». «یحیی»
میگوید: پس به مدینه رفتم دیدم مردم مدینه اطراف آن حضرت را گرفته و فدائی
او هستند، زیرا حضرت هادی علیهالسلام به آنها زیاد احسان میکرد و آن
حضرت ملازم مسجد رسول خداست، و توجه به دنیا ندارد و دائم در حال روزه و
نماز و تربیت مسلمانان میباشد. «یحیی» برای این که مقام و موقعیت امام را
متزلزل کند، خدمت آن حضرت آمد و سوگند یاد کرد که خلیفه نظر بدی به شما
ندارد و میل دارد که شما را از نزدیک ببیند و لذا بهتر است در خدمت شما به
سامرا برویم. «یحیی» میگوید: سپس منزل او را تفتیش کردم و در آنجا جز قرآن
و دعا و کتاب چیزی پیدا نکردم و از این لحاظ در چشمم عظمتش بیشتر شد. به
نزدیکانش احسان نمودم. و آن حضرت را از مدینه حرکت دادم و خودم شخصا
عهدهدار خدمت او بودم. «یحیی» میگوید: چون به بغداد وارد شدیم والی بغداد
«اسحاق بن ابراهیم طاهری» بود ابتدا به دیدن او رفتم و چون او مرا دید،
گفت: ای یحیی! این مرد (یعنی حضرت هادی) فرزند رسول خداست، و متوکل را تو
میشناسی و عداوتش را با این خانواده میدانی؟ پس اگر چیزی بگوئی که متوکل
به کشتن آن حضرت تحریک شود و او را به قتل برساند، پیغمبر در روز قیامت
دشمن تو خواهد بود. «یحیی» گفت: قسم به خدا من بر چیزی از او که مخالف میل
متوکل باشد، ندیدهام و هر چه دیدم تمامش خوب بود. و بعد وارد سامرا شدیم و
ابتدا به دیدن «وصیف ترکی» رفتم، چون مرا دید، گفت: ای یحیی! به خدا قسم
اگر موئی از بدن این مرد کم شود، پیش من مسؤول تو خواهی بود؟! پس تعجب کردم
از کلام وصیف ترکی و اسحاق طاهری که سفارش هر دو درباره حضرت هادی یکسان
بود. فلما دخلت علی المتوکل سألنی عنه فأخبرته بحسن سیرته و سلامة طریقه و
ورعه و زهادته و انی فتشت داره فلم أجد فیها غیر المصاحب و کتب العلم
فأکرمه المتوکل و أحسن جایزته و أجزل بره و أنزله معه «سر من رأی» [1] . «پس
به نزد متوکل رفتم و وضع او را از من پرسید از حسن سیرت و سلامت طریقهاش و
از ورع و تقوا و زهدش به متوکل خبر دادم و گفتم چون خانه او را بازرسی
کردم جز قرآن و کتاب چیزی نیافتم، متوکل خوشحال شد و او را جایزه داد و در
سامرا اسکان داد». «سبط ابن جوی» مینویسد: «یحیی بن هرثمه» میگوید در این
مدتی که امام در «سامرا» بود، «متوکل» سخت مریض شد و نذر کرد اگر بهبودی
یافت، صدقه بسیاری دهد. چون شفا یافت، فقهای سامرا را جمع کرد و از آنها
پرسید چه مبلغ باید صدقه بدهم که نذرم ادا شده باشد. علمای سامرا نتوانستند
مشکل او را حل کنند ناگزیر فرستاد خدمت حضرت هادی علیهالسلام و مسأله را
با وی در میان گذاشت. حضرت فرمود: 82 دینار صدقه بده تا نذر تو انجام شده
باشد، «متوکل» پرسید این جواب را از کجا أخذ کردی؟ امام فرمود: از قرآن،
آنگاه آیه (لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و یوم حنین) تلاوت نمود و فرمود:
«موطن کثیرة» اینجاست که پیغمبر 27 غزوه و 55 سریه جهاد کرد و آخرین غزوه
پیامبر یوم حنین بوده و مجموع آنها 82 غزوه و سریه میشود. «متوکل» دستور
داد اموال بسیاری در اختیار حضرت هادی گذاشتند و گفت: به اختیار خود این
اموال را صدقه بده [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) تذکرة الخواص، ص 60 - 359. (2) تذکرة الخواص، ص 360. منبع: امامان اهلبیت در گفتار اهل سنت؛ داود الهامی؛ مکتب اسلام چاپ اول پاییز 1377.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 619