responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 601

سردار خاکسار

ابوهاشم که وارد شد، نفس نفس می‌زد. جمعی که اطراف امام بودند، همه به او نگاه کردند.
گفت:
- سرورم! خبر را شنیده‌اید؟
- کدام خبر؟
- قرار است به مدینه بروند و شورشیان آن جا را سر جای‌شان بنشانند. همه جا را می‌خواهند به آتش بکشند!
- چه کسی؟
- بغا، سردار دلیر حکومت! سپاهی عظیم تدارک دیده و قصد حرکت دارد. از آن جا می‌آیم.
امام هادی علیه‌السلام با شنیدن خبر برخاست و فرمود:
- سوار مرکب‌های‌تان شوید تا برویم از نزدیک ببینیم این سردار چگونه نیروهایش را تجهیز و مسلح کرده است.
ابوهاشم در راه به امام گفت:
- هر طور شده باید جلوی او را بگیریم. مدینه شهر پیامبر صلی الله علیه و آله است و نباید مورد بی‌حرمتی قرار گیرد.
- نگران نباش!
به لشکرگاه رسیدند. سپاه در حال حرکت از مقابل آنان بود. اسب سواران به طور منظم در گروه‌های 36 نفری حرکت می‌کردند و برق شمشیرها زیر نور خورشید، خبر از آمادگی جنگجویان و تازه بودن تسلیحات می‌داد.
ابوهاشم با خود فکر می‌کرد: اگر اینان به مدینه برسند، همه را تار و مار می‌کنند. در همین افکار و غرق تماشا بود که «بغا» فرمانده تنومند سپاه از جلوی آنان عبور کرد. «بغا» با اشاره‌ی امام ایستاد و به امام و همراهانش نگاه کرد. امام به زبان ترکی او صحبت کرد. همراهان نفهمیدند امام چه فرمود:
فرمانده با آن اندام ورزیده و قوی، در حالی که لباس جنگی سنگینی بر تن داشت، از اسبش پیاده شد و نزدیک حضرت آمد. ابوهاشم از ترس، خود را عقب کشید. «بغا» بر خلاف ظاهر خشنش برخوردی کرد که تعجب همه را برانگیخت. او جلو آمد و زانو زد. سپس پای امام را بوسید. حضرت دوباره چیزی به وی فرمود و خداحافظی کرد.
ابوهاشم بسیار تعجب کرده بود، نمی‌توانست صحبت‌های امام و پیاده شدن فرمانده و ادای احترام او را به هم ربط دهد. صبر کرد تا امام و همراهیان، از سپاه دور شدند. آن‌گاه رو به سردار سپاه کرد و گفت:
- ای سردار! تو را سوگند می‌دهم به خدا، جریان چه بود؟ چه شد که چنین کردی؟!
فرمانده پرسید:
- این مرد پیغمبر است؟
- نه، چطور؟!
- او مرا به اسمی صدا کرد که در زمان کودکی‌ام در سرزمین ما، مرا بدان می‌خواندند، که تا این لحظه کسی از آن آگاهی نداشت. اگر پیغمبر نیست، پس کیست؟
- او فرزند پیغمبر است. علی بن محمد، امام هادی علیه‌السلام است. [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) اعلام الوری، ص 359.
منبع: حیات پاکان: داستانهایی از زندگی امام هادی؛ مهدی محدثی؛ بوستان کتاب چاپ دوم 1385.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 601
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست