نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 349
حضرت عبدالعظیم حسنی
حضرت عبدالعظیم حسنی معروف به «سیدالکریم» فرزند عبدالله، فرزند علی بن
حسن، فرزند حسن بن زید، فرزند زید بن حسن (ع)، فرزند علی ابن ابیطالب است
که با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) و با پنج واسطه به حضرت علی (ع) می
رسد. پدر بزرگوارش عبدالله و مادر گرامیاش فاطمه دختر «عقبة بن قیس»
است. ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم (ع) در سال 173 هجری قمری در شهر مقدس
مدینه واقع شد و مدت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام
معصوم، یعنی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمد تقی و امام علی النقی (ع)
مقارن بود. آن حضرت محضر مبارک امام رضا، امام محمد تقی و امام هادی (ع)
را درک و احادیث فراوانی از آنان روایت کرد. زمینههای مهاجرت حضرت
عبدالعظیم (ع) از مدینه به ری و سکونت در دیار غربت را باید در اوضاع سیاسی
و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عباسی به خاندان پیامبر اکرم (ص) و
شیعیان ائمه (ع) بسیار سختگیری میکردند و یکی از بدرفتارترین این خلفا
متوکل بود که خصومت شدیدی با اهلبیت (ع) داشت. تنها در دوران او چندین بار
مرقد مطهر حضرت امام حسین (ع) را در کربلا تخریب کردند و با خاک یکسان
ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری کردند. سادات و علویون در زمان او در
بدترین وضع به سر میبردند. حضرت عبدالعظیم (ع) نیز از کینه و دشمنی خلفا
در امان نبود و بارها تصمیم به قتل او گرفتند و گزارشهای دروغ سخنچینان
را بهانهی این سختگیریها قرار میدادند. در چنین دوران دشوار و سختی بود
که حضرت عبدالعظیم (ع) به خدمت حضرت امام هادی (ع) رسید و عقاید دینی خود
را بر آن حضرت عرضه کرد که این داستان معروف، خود به تنهایی بیانگر ایمان و
تدین والای اوست. عبدالعظیم حسنی دراینباره می فرماید: زمانی خدمت سرورم،
حضرت امام علی النقی (ع) شرفیاب شدم، ایشان با دیدن من فرمودند: مرحبا به
تو ای اباالقاسم! همانا که تو حقیقتاً پیرو و مطیع ما هستی. خدمت آن
جناب عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! میخواهم دین خود را به شما عرضه کنم،
تا اگر پسندیده و رضایتبخش است، بر آن ثابت قدم بمانم تا زمانی که خداوند
عز و جل را ملاقات کنم. حضرت فرمود: جناب ابوالقاسم! بفرما. عرض کردم: من
معتقدم که: خداوند تبارک و تعالی یگانهای است که هیچ چیز همانندش نیست، و
از حد ابطال و تشبیه بیرون است [یعنی معدوم نیست و شبیه به مخلوقات هم
نیست]، او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه پدید آوردندهی اجسام و
صورتها و خلق کنندهی عرضها و جوهرها است. او پروردگار و مالک هر چیزی
است و همه چیز را جعل و احداث کرده است. و معتقدم که: محمد (ص) ـ بنده و
فرستادهی او ـ خاتم پیامبران است که پس از او تا روز قیام قیامت هیچ
پیامبری نخواهد آمد. و معتقدم که: امام، جانشین و ولی امر پس از پیامبر
(ص)، امیرمؤمنان، علی بن ابیطالب (ع)، سپس حضرت امام حسن، سپس حضرت امام
حسین، سپس حضرت علی بن الحسین، سپس حضرت محمد بن علی، سپس جعفر بن محمد،
سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی (ع) سپس [امام] تویی
ای مولای من! حضرت فرمود: پس از من، فرزندم حسن [امام] است، و مردم در زمان
بعد از او (بعد از امام حسن عسکری) چگونه خواهند بود؟! عرض کردم: ای مولای
من! چگونه خواهند بود؟ فرمود: برای اینکه او دیده نمی شود و روا نیست نامش
برده شود تا ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد کند؛ همانگونه که از ظلم
و جور مملو شده باشد. عرض کردم: قبول کردم. و نیز معتقدم که: دوستدار آنان
دوست خداست، و دشمن ایشان دشمن خداست، و اطاعت ایشان اطاعت خداست، و معصیت
ایشان معصیت خداست. و معتقدم که: معراج حق است، سؤال در قبر حق است، و
بهشت و جهنم حق است، و صراط و میزان حق است، و ـ بیتردید ـ قیامت به پا
میشود و خدا همه را از قبرها برمی انگیزد. و معتقدم که: تکالیف الهی پس از ولایت [اهل بیت (ع)]، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر است. پس
از آن، حضرت امام علی النقی (ع) فرمود: ای ابوالقاسم! سوگند به خدا این
همان دینی است که نزد خدا برای بندگانش پسندیده است. بر آن پایدار باش!
خداوند تو را در زندگی دنیا و آخرت، با سخن استوار، ثابت بدارد.[1] . دیدار
حضرت عبدالعظیم (ع) در سامرا با حضرت امام هادی (ع)، به خلیفه گزارش داده و
دستور تعقیب و دستگیری وی صادر شد، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را
از چشم مأموران پنهان داشت و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد
میکرد و شهر به شهر میگشت تا به شهرستان «ری» رسید و آنجا را برای سکونت
انتخاب کرد. علت این انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره
برمیگردد که وقتی اسلام به شهرهای مختلف کشور ما (ایران) وارد شد و
مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی
از مراکز مهم سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیت خاصی پیدا کرد؛ زیرا
سرزمینی حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد نیز به طمع ریاست یافتن بر ری در
حادثه جانسوز کربلا، حضرت امام حسین (ع) را به شهادت رساند. در ری هم
اهلسنت و هم از پیروان اهلبیت (ع) زندگی میکردند و قسمت جنوبی و جنوب
غربی شهر ری بیشتر محل سکونت شیعیان بود. حضرت عبدالعظیم (ع) به صورت
مسافری ناشناس، وارد ری شد و در محلهی ساربانان در کوی «سکه الموالی» در
منزل یکی از شیعیان ساکن شد، مدتی به همین صورت گذشت. او در زیرزمین آن
خانه به سرمیبرد و کمتر خارج میشد، روزها روزه می گرفت و شبها نیز به
عبادت و راز و نیاز با پروردگار مشغول می شد. در شهر ری تعداد کمی از
شیعیان، آن حضرت را میشناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به
زیارتش میشتافتند[2] ، اما میکوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جانِ
حضرت را تهدید نکند. حضرت عبدالعظیم (ع) میان شیعیان شهر ری بسیار ارجمند
بود و پاسخگویی به مسائل شرعی و حل مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این
نکته، هم بیانگر مقام برجستهی حضرت عبدالعظیم (ع) است و هم گویای این است
که وی از طرف حضرت امام هادی (ع) در آن منطقه، وکالت و نمایندگی داشته
است؛ مردم سخن او را سخن امام (ع) میدانستند و در مسائل دینی و دنیوی،
وجود او محور تجمع شیعیان و تمرکز هواداران اهلبیت (ع) بود. از تألیفات
حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) کتابهای «خطب امیرالمؤمنین» و «روز و شب» را می
توان نام برد. آن حضرت، آگاه و آشنا به معارف دین و احکام قرآن و اسلام
بود. ستایشهایی که امامان معصوم (ع) از وی به عمل آوردهاند، نشان
دهندهی شخصیت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی (ع) گاهی اشخاصی را
که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی میفرمودند که از حضرت عبدالعظیم حسنی
(ع) بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش میشمردند و معرفی میفرمودند.
ابوحماد رازی میگوید: «در سامرا بر امام هادی (ع) وارد شدم و دربارهی
مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و حضرت پاسخ فرمود. زمانی که
خواستم خداحافظی کنم، فرمود: «ای حماد! هرگاه در ناحیهای که زندگی میکنی،
مشکلی در امر دینت برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی (ع) بپرس و سلام مرا
به او برسان».[3] . در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی
دربارهی او به چشم میخورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار،
ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدثی عالیمقام و بزرگ یاد
کردهاند. روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم (ع) با بیماری او همراه
بود. آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاد و پیروان اهلبیت در
آستانهی محرومیت از وجود پربرکت این سید کریم قرارگرفتند و اندوه
مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیت عباسیان برای
عبدالعظیم دردی جانکاه و مضاعف بود. در همان روزها یک رؤیای صادقانه حوادث
آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی در عالم رؤیا، حضرت رسول
(ص) را در خواب دید. پیامبر اکرم (ص) به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در
محلهی «سکهالموالی» چشم از جهان فرومیبندد، شیعیان او را بر دوش گرفته،
به باغ عبدالجبار میبرند و نزدیک درخت سیب به خاک میسپارند. آن شخص،
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از
فرزندان پیامبر (ص) را نصیب خویش سازد. عبدالجبار که خود نیز خوابی همانند
خواب او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه
در این افتخار، بهرهای داشته باشد، محل آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف
کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند. همان روز حضرت چشم از جهان فرو
بست.[4] خبر درگذشت این نوادهی رسول اکرم (ص) دهان به دهان گشت و مردم با
خبر شدند و جامههای سیاه پوشیدند و بر در خانهی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
گریان و مویهکنان گرد آمدند. پیکر مطهر او را غسل دادند و به نقل برخی
مورخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را
در آن نوشته بود. بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با
جمعیت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبار تشییع کردند و پیکر مطهرش را در
کنار همان درخت سیب که رسول خدا (ص) به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند.
قبر شریف آن حضرت در شهر «ری»، معروف و مشهور است و هم اکنون بارگاه نورانی
آن سلالهی سادات و محدث بزرگوار مورد توجه و رفت و آمد خیل عظیم عاشقان
مکتب اهلبیت (ع) قرار دارد. در منابع روایی، روایات متعددی برای زیارت
حضرت عبدالعظیم (ع)، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع)
بیان شده است. در حدیثی آمده که مردی از اهل ری خدمت امام هادی (ع) مشرف
شد و حضرت از او پرسید کجا بودی؟ گفت: به زیارت امام حسین (ع) رفته بودم. آن
حضرت فرمود: آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت میکردی،
هر آینه مثل کسی بودی که امام حسین (ع) را زیارت کرده باشد.[5] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) شیخ صدوق، التوحید، ص81، ح37؛ ر.ک: وسائل الشیعة، ج1، ص12- 13؛ امالی صدوق، ص278، ح24. (2) ر. ک: رجال نجاشی، ص247- 248؛ تنقیح المقال، ج2، ص157. (3) معجم رجال الحدیث، ج10، ص48- 49. (4) در سال 252 قمری در سن 79. (5) کامل الزیارات، ص537، ح1. منبع: جرعه نوشان اقیانوس بی کران امام هادی؛ عسکری اسلامپور کریمی .
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 349