نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 329
حتی لا یبقی ملک مقَرب
وَلا نَبِی مُرْسَلٌ وَلا صِدّیقٌ وَلا شَهیدٌ وَلا عالِمٌ وَلا جاهِلٌ
وَلا دَنِی وَلا فاضِلٌ وَلا مُؤْمِنٌ صالِحٌ وَلا فِاجِرٌ طالِحٌ وَلا
جَبّارٌ عَنیدٌ وَلا شَیطانٌ مَریدٌ وَلا خَلْقٌ فیما بَینَ ذلِکَ شَهیدٌ
اِلّا عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ اَمْرِکُمْ وَعِظَمَ خَطَرِکُمْ وَکِبَرَ
شَاْنِکُمْ وَتَمامَ نُورِکُمْ وَصِدْقَ مَقاعِدِکُمْ وَثَباتَ مَقامِکُمْ
وَشَرَفَ مَحَلِّکُمْ وَمَنْزِلَتِکُمْ عِنْدَهُ وَکَرامَتَکُمْ عَلَیهِ
وَخاصَّتَکُمْ لَدَیهِ وَقُرْبَ مَنْزِلَتِکُمْ مِنْهُ این فراز اشاره
به آن دارد که همه افراد به منزلت و قدر امامان معصوم علیهم السلام معرفت و
شناخت دارند. در این فراز میگوییم: آنچنان مقام و منزلت شما رفیع و بلند
است که هیچ فرشته مقرّبی نماند و هیچ پیامبرِ فرستادهشدهای نیست و هیچ
راستکردار و شهید و عالم و جاهلی وجود ندارد و هیچ انسان پست و بیهودهای و
انسان فاضل و مؤمنِ نیککردار نیست و هیچ انسان تبهکارِ بدکردار و هیچ
انسان گردنکش ستیزهجویی وجود ندارد و نه هیچ شیطان رانده شده و نه هیچ
آفریدهشدهای که گواه گرفته شده باشد: مگر آنکه به جلالتِ عظمتِ شما و
عظمتِ قدر شما و بزرگی منزلت شما و تمام بودن نور شما و راستی و درستی منصب
شما و پایداری مقام شما و شرافت محل و منزلت شما در پیشگاه خدا و مقام
گرامی شما و خصوصیتی که در نزد خداوند داشته و جایگاه نزدیکی که نسبت به
خداوند دارید، معرفت دارد. در نظر داشته باشیم که ضمیر در «عنده»، «علیه»،
«لدیه» و «منه»، به خداوند برمیگردد. «ملک» مخفّف «مَلئک» و در اصل «مألک»
از ماده «الک» به معنی پیام و رسالت است و جمع آن «ملائکه» میباشد و چه
مفرد و چه جمع، بر فرشتگان الهی اطلاق میگردد. «نبی» در اصل از «نَبْوَهْ»
به معنی «رفعت و بلندی مقام» میباشد و یا از «نَبَأْ» به معنی «خبر» و
جمع آن «انبیاء» است. بنابر تفسیر اوّل، نبی شخص عالیمقام و دارای رفعت
است و بنابر تفسیر دوّم، کسی است که از وحی و اخبار الهی آگاه بوده، به
مردم وحی خداوند را ابلاغ کرده و خبرهای غیبی را میرساند. «صدیق» صیغه
مبالغه از «صدق» است. بعضی گفتهاند «صدیق» به معنی کسی است که هرگز دروغ
نمیگوید و یا اصلاً توانایی بر دروغ گفتن ندارد و برخی آن را به معنی کسی
دانستهاند که عملش تصدیقکننده گفتار و اعتقادش میباشد. در قرآن کریم
جمعی از پیامبران همچون ابراهیم[1] . و ادریس[2] با عنوان صدیق یاد شده و
مریم، صدیقه ملقّب گردیده است[3] و در برخی از آیات الهی، صدیقین همردیف
پیامبران ذکر شدهاند.[4] . «شهید» در اصل به معنی گواه است. منتها
گاهی انسان به وسیله سخن گفتن گواهی بر حق میدهد و گاهی به وسیله عمل.
کشتهشده در راه خدا، بالاترین گواهی را با اهدای جان خود بر حق بودن اهداف
الهیاش داده است و از طرفی شهید کسی است که شاهد باشد، یعنی در صحنه حضور
داشته و مسائل را مشاهده کرده باشد. و کشتهشده در راه خداوند، شهید است.
چرا که او در صحنه کارزار و مجاهدات حضور داشته است. البتّه «شهید» در
فرهنگ اسلامی منحصر به کسانی که در میدان جهاد کشته شوند نیست، بلکه شهادت
دو معنا دارد: معنی خاص که همان کشتهشدگان در راه خداوند در میدان جنگ و
مبارزه میباشد و معنی عام که تمامی انسانهایی که در مسیر انجام وظیفه
الهی کشته شوند یا بمیرند را دربر میگیرد. «جاهل» از ماده «جهل» است و
جاهل به کسی گفته میشود که شناخت و معرفت به چیزی نداشته باشد و کاری بر
خلاف آنچه باید انجام شود، انجام دهد و یا اینکه اعتقاد بر ماهیت چیزی
داشته باشد که این اعتقاد خلاف ماهیت آن باشد. یعنی جاهل یا «جهل بسیط» دارد و حقیقتِ شیء را به طور مطلق نمیداند و یا «جهل مرکب» دارد و اعتقاد جازمِ غیرِ مطابق با واقع دارد. «دَنی»
به معنی پست و بیهوده بوده و جمع آن «دناءت» است. «فاجر» از ریشه «فجر» به
معنی شکافتن وسیع است و فاجر به شخص فاسقی گفته میشود که پرده حیا و پاکی
را دریده از مسیر حق خارج گشته است و جمع آن «فَجَرَه» و «فُجّار» است. «جَبّار»
از ماده «جبر» به معنی اصلاح کردن چیزی است که توأم با فشار و قهر باشد،
ولی بعداً از یک سو به هر نوع جبران و از سوی دیگر به هر نوع قهر و غلبه
اطلاق شده است و اگر به خداوند، نام جبّار اطلاق میشود یا به خاطر تسلّط
او بر همه عالم است و یا به خاطر اصلاح کردن همه موجودات که نیازمندِ اصلاح
هستند، میباشد. «جبار عنید» به کسی میگویند که از روی خشم و غضب میزند،
میکُشد و نابود میکند و پیرو فرمان عقل نیست و دیگران را مجبور به پیروی
از خود میکند. چرا که میخواهد نقص خود را با ادعای عظمت و تکبّر، برطرف
سازد. «عنید» کسی است که با حقّ و حقیقت، فوقالعاده مخالف است و هیچگاه
زیربار حق نمیرود و این دو صفت، صفت بارز طاغوتها و مستکبران هر عصر و
زمان است. «شیطان» از ماده «شطن» و «شاطن» به معنی خبیث و پست گرفته
شده است و شیطان به موجود سرکش و متمرّد اطلاق میشود. اعم از انسان و یا
جنّ و یا جنبندگان دیگر و به معنی روح شریر و دور از حق نیز آمده است.
بنابراین شیطان مصداقهای فراوانی دارد که روشنترین مصداق آن ابلیس و
لشکریان و اعوان او میباشد. «وَلا خَلْقٌ فیما بَینَ ذلِکَ شَهیدٌ» و
نه هیچ آفریده دیگری که در این میان گواه باشد یا گواه گرفته شده باشد.
مراد از آفریدگان، موجوداتی هستند که در عالم شهود، شهادت بر ولایت ائمّه
معصومین علیهم السلام داده و جزءِ انسانها، فرشتگان و جنّها نیستند و
شاید منظور جمادات، نباتات و حیوانات باشند. «شهید» صفت است برای خلق، به معنی شهود و یا شاهد. «جَلالَةَ
اَمْرِکُمْ» یعنی جلالت، عظمت و شوکت شما که همان ولایت کلیه الهیه تشریعی
و تکوینی شما در عالم است که به هیچ وجه قابل توصیف نیست. «عِظَمَ خَطَرِکُمْ» یعنی عظمتِ قدر و منزلت شما. کلمه «خطر» استعمال نمیشود مگر در مواردی که دارای قدر و منزلت و مَزّیت فراوان باشد. «کِبَرَ شَاْنِکُمْ» به معنی بزرگی حالت و منزلت شما، میباشد. «تَمامَ نُورِکُمْ» یعنی تمامیتِ بدون عیب و نقصِ نوری که خداوند به شما عنایت فرموده
که ولایت تشریعی و تکوینی شما، به واسطه آن ظهور مییابد. چرا که شما نور
خداوند بوده و نور و برهان خداوند نزد شماست. «صِدْقَ مَقاعِدِکُمْ» به
معنی درستی منصبهای شما است. یعنی ائمّه اطهار علیهم السلام در منصبهایی
قرار گرفتهاند که منصبهای الهی است و دارای مسؤولیتی بسیار خطیر و گران
هستند که عمل به آن مسؤولیتها، بسیار مشکل است. و چون آنان از عهده
مسؤولیتِ آن منصبها برمیآیند، در آن مقامها و منصبها صادق میباشند و
در «مقعد صدق» قرار گرفتهاند. همانگونه که پرهیزکاران در این مقام نزد
خداوند قرار گرفتهاند. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ».[5] . پرهیزکاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند. در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر. «ثَباتَ
مَقامِکُمْ» این جمله اشاره به ثابت بودن مقام و منزلت امامان معصوم علیهم
السلام نزد خداوند دارد و ثبات و ثابت بودن مقام به دلیل «صدق مقاعد» است.
یعنی اگر مقامی بدون لیاقتِ فرد اعطا شد، ثبات ندارد. ولی اگر آن فرد با
لیاقت و شایستگی آن مقام را احراز کرد، برای همیشه آن مقام برای او پایدار
است. «قُرْبَ مَنْزِلَتِکُمْ مِنْهُ» اشاره به نزدیکی مقام امامان معصوم
علیهم السلام با خداوند دارد که آنچنان این مقامِ قُرب نزدیک است که خواست
امام همان خواست خداست. چرا که آنها حجّت خداوند هستند و هیچ فرقی میان
امام و خداوند نیست، جز آنکه امام، عبد و مخلوق خداوند است. «لا فرق بَینک و
بَینها إلّا انّهم عِبادک و خَلقک».[6] . هیچ فرقی بین تو و بین آنها نیست، مگر آنکه آنها بنده تو و مخلوق تو هستند. لذا
بین خداوند و حجّتهای او که همان ائمّه اطهار علیهم السلام هستند، هیچ
حجاب و مانعی وجود ندارد. قال علی بن الحسین علیه السلام: «لَیسَ بینَ
اللّهِ و بینَ حجَّتِهِ حجابٌ. فلا للّه دونَ حجَّتُهُ سترٌ».[7] . حجابی
بین خداوند و بین حجّت او نیست و برای خداوند جز حجّتش هیچ ستری وجود
ندارد. چرا که آنها همیشه همراه حق و حق همراه آنان است. قال رسول
اللّه صلی الله علیه وآله: «عَلی مَعْ الحَقّ و الحَقّ مع عَلی».[8] .
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: علی همیشه همراه حق است و حق همراه
علی. پس هر کس طالب دیار حق است، باید به دیدار آنها بشتابد. قال رسول
اللّه صلی الله علیه وآله «مَن رآنی فَقَد رای الحقّ».[9] . پیامبر اکرم
صلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس مرا ببیند، همانا حق را دیده است.
[~hr~]پی نوشت ها: (1) سوره مبارکه مریم، آیه 41. (2) سوره مبارکه مریم، آیه 56. (3) سوره مبارکه مائده، آیه 75. (4) سوره مبارکه نساء، آیه 69. (5) سوره مبارکه قمر، آیههای 54 و 55. (6) دعای ماه رجب) بحارالانوار، ج 98، ص 393. (7) بحارالانوار، ج 24، ص 12. (8) بحارالانوار، ج 28، ص 190. (9) بحارالانوار، ج 61، ص 235. منبع: پرچمداران هدایت، تدبری در زیارت جامعه کبیره؛ سید احمد سجادی؛ انتشارات اسوه؛ چاپ اول خرداد 1388.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 329