responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 281

جواب دادن به سؤالات نامه‌های باز نشده

اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید می‌گویند: علی بن یقطین برای ما پیام فرستاد که: «دو شتر رونده بخرید و از راه متعارف دور شوید و از بیراهه به مدینه بروید.»
و به ما اموال و کاغذهایی داد و گفت: «اینها را به ابوالحسن موسی بن جعفر علیه‌السلام برسانید و باید احدی از کار شما اطلاع نیابد.» پس ما به کوفه آمدیم، دو شتر قوی خریدیم و زاد و توشه سفر برداشتیم و از کوفه بیرون آمدیم و از بیراهه می‌رفتیم تا رسیدیم به بطن الرمه، (منزلی است در راه مدینه که اهل بصره و کوفه در آنجا با هم جمع می‌شوند) پس در آنجا فرود آمدیم و شترها را بستیم و علف نزد آنها ریختیم و نشستیم تا غذا بخوریم که ناگاه در این بین سواری که با او غلامی بود، آمد. همین که نزدیک ما رسید، دیدیم حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام است. پس برای احترام به آن حضرت برخاستیم و سلام کردیم و کاغذها و اموالی که با ما بود را به آن حضرت دادیم.
آن حضرت نیز از آستین خود کاغذهائی را بیرون آورد و به ما داد و فرمود: «اینها جواب کاغذهای شما است.» ما گفتیم: «زاد و توشه‌ی ما در حال تمام شدن است، پس اگر اجازه بفرمائید، داخل مدینه شویم و مزار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را زیارت کنیم و توشه هم بگیریم.» امام کاظم علیه‌السلام فرمود: «آنچه از زاد و توشه دارید را بیاورید.» ما آنچه را که از توشه‌ی‌مان باقی مانده بود، خدمت آن حضرت آوردیم. آن جناب آن را به دست خود گردانید و سپس فرمود: «این شما را به کوفه می‌رساند و اما شما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را نیز دیدید. من نماز صبح را با آنها به جای آورده‌ام و می‌خواهم نماز ظهر را هم با آنها به جای بیاورم، حال در حفظ و پناه خدا بازگردید.» شیخ عباس قمی می‌نویسد: «فرمایش آن حضرت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیدید دو معنی دارد: یکی آنکه نزدیک به مدینه شدید و قرب به زیارت در حکم زیارت است. دوم آنکه رؤیت من به منزله‌ی رؤیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، چون مرا دیدید پس پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را دیده‌اید و این معنی صحیح‌تر است اگر از آن محل که آنها بودند تا مدینه مسافت زیادی باشد. علامه مجلسی فرموده است که معنی اول درست است، ولی این حقیر گمان می‌کنم که معنی دوم درست باشد و مؤید این معنی روایتی است که ابن‌شهرآشوب نقل کرده که: وقتی ابوحنیفه بر درب منزل حضرت صادق علیه‌السلام آمد که از آن حضرت، حدیث بشنود، حضرت بیرون آمد در حالی که تکیه بر عصایی کرده بود. ابوحنیفه گفت: «ای فرزند رسول خدا! شما به سنی نرسیده‌اید که محتاج به عصا باشید.» امام صادق علیه‌السلام فرمود: «چنین است که گفتی، لکن این عصای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است و من خواستم به آن تبرک بجویم.» پس ابوحنیفه به سوی عصا رفت و اجازه خواست که آن را ببوسد. حضرت صادق علیه‌السلام آستین خود را بالا زد و به او فرمود: «به خدا سوگند دانسته‌ای که این پوست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و این از موی آن حضرت است، آن را نمی‌بوسی و عصا را می‌بوسی؟!» [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) منتهی الآمال.
منبع: عجایب و معجزات شگفت‌انگیزی از امام هادی؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 281
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست