responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 270

جرعه های نیایش

جهان از فتنه موج می‌زند. سامرا در طوفان حوادث و در میان بحر آشوب، چون پر کاهی شناور است. صالح بن وصیف، همچنان در نقطه‌ای از سامرا پنهان است. نیروهای تجسس، در پی یافتن وی هستند. منادیان ندا در می‌دهند: «بدا به حال آن که به او پناه داده و یا از او خبری دارد و خاموش است.» در بیست و هفتم محرم دویست و پنجاه و شش هجری قمری، نامه‌ای در کاخ جوسق پیدا می‌شود، نامه‌ای که توجه فرماندهان ترک را به خود جلب می‌کند. نامه به خط صالح بن وصیف است. او در آن نامه، پنهان شدنش را با دلیلی توجیه کرده و نوشته است: «اموالی را که مصادره کرده‌ام، نزد ابن‌مخلد است و او نیز در چنگ شماست.» نامه را در حضور خلیفه می‌خوانند. در پایان، مهتدی از همه می‌خواهد تا به مصالحه تن در دهند. فرماندهان ترک به ترکی سخنانی میان خود، رد و بدل می‌کنند. سپس موسی با لحنی تهدید آمیز، خطاب به خلیفه می‌گوید:
- تو می‌دانی او کجاست؟
- من از کجا می‌دانم؟ از این گذشته، صالح کیست تا من به حمایت وی گریبان بدرم.
بار دیگر ترکان با گویش خویش به گفت و گو می‌نشینند. چشمانشان از دسیسه می‌درخشد. آنهایی که به زبان ایشان آشنا هستند، درمی‌یابند که مهتدی به زودی از خلافت خلع و کشته خواهد شد؛ دیگر این که خلیفه‌ی آینده، پسر متوکل خواهد بود. همان که به موجب رخدادهای اخیر، محاکمه‌اش متوقف شده است.
آسمان ابری است. تمام کسانی را که به نوعی با صالح بستگی دارند، دستگیر می‌کنند تا معلوماتی به دست آورند. خوارج از فرصت استفاده کرده و به شهر بلد، در جنوب سامرا، حمله‌ور می‌شوند. فرماندهان ترک گرد هم می‌آیند تا با اعلام بسیج عمومی از خطر آنان به سامرا جلوگیری کنند؛ اما در واپسین لحظات جلسه، تغییر رأی می‌دهند و تصمیم می‌گیرند تا برای حل مسأله‌ی صالح در سامرا بمانند و برای سرکوب خوارج نروند. تعدادی از عیاران [1] را برای دستگیری وی استخدام می‌کنند. بادهای سرد بهمنی در کوچه‌های سامرا سرگردان است. شهر از سرما می‌لرزد و از آشوب می‌ترسد. همه چیز، پایمال سم اسبان ترک است. سرنوشت، پرده از پنهانگاه صالح بن وصیف برمی‌دارد. وی دستگیر و بدون محاکمه کشته می‌شود. خلیفه به کاخ باز می‌گردد. موسی بن بغا به همراه بایکبال برای سرکوبی خوارج حرکت می‌کند. امام را از زندان آزاد می‌کنند. امام عسکری (ع) آهنگ خانه‌ای می‌کند که در محاصره‌ی شدید قرار دارد. وقتی محله‌های سامرا زیر سم اسبان سواران گشت زن می‌لرزد، در درب الحصا، خانه‌ای در آرامش و سکون است. امام بیست پله‌ی سنگی دخمه‌ی زیر زمینی را پایین می‌رود. سکوت بر جای جای منزل مستولی است و جز آوای نیایش مردی - که در زمان به دار آویختن پیامبران، در محراب نیایش ایستاده است و جز سلاح پیامبران، سلاحی ندارد - به گوش نمی‌رسد: در پرده‌ی نور خداوندی فرو می‌روم؛ نوری که با آن از چشم مردم پنهان است. خودم، فرزندانم، خاندانم، سرمایه‌ام و آن چه را که در برابرش مسؤولیت دارم، به خدا می‌سپارم. هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه‌ی زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر قائم به او هستند. هیچ گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی‌گیرد؛ (و لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند؛) آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمین است، از آن اوست. کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین شفاعت شفاعت کنندگان، برای آنها که شایسته‌ی شفاعتند، از مالکیت مطلقه‌ی او نمی‌کاهد.) آن چه را در پیش روی آنها [: بندگان] و پشت سرشان است، می‌داند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد، جز به مقداری که او بخواهد (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران پرتوی از علم بی پایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمان‌ها و زمین را در برگرفته؛ و نگاهداری آن دو [: آسمان و زمین]، او را خسته نمی‌کند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست.» [2] .
«چه کسی ستمکارتر است از آن کسی که آیات پروردگارش به او تذکر داده شد، و از آن روی گرداند و آنچه را با دست‌های خود پیش فرستاد، فراموش کرد؟!» [3] . «ما بر دل‌های اینان پرده‌ای افکنده‌ایم تا نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‌ایم (تا صدای حق را نشنوند) و از این رو اگر آنها را به سوی هدایت فراخوانی، هرگز هدایت نمی‌شوند.» [4] . «آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر این که شایسته‌ی هدایت نیست)، گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده‌ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکر نمی‌شوید؟! [5] . «آنها کسانی هستند که (بر اثر فزونی گناه)، خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده؛ (به همین دلیل نمی‌فهمند) و غافلان واقعی همان‌ها هستند.» [6] .
«و هنگامی که قرآن می‌خوانی، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمی‌آورند، حجاب ناپیدایی قرار می‌دهیم و بر دل‌هایشان پوشش‌هایی می‌نهیم تا آن را در نیابند و بر گوش‌هایشان سنگینی. و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می‌کنی، آنها پشت می‌کنند و از تو روی بر می‌گردانند. [7] و درود خداوند بر محمد و خاندان پاکش باد.» [8] . در ابتدای ماه رجب، بحران در سامرا به اوج خود می‌رسد. خلیفه شیعیان را به نابودی تهدید می‌کند. قم نیز چنان تحت فشار عباسیان واقع می‌شود که برخی از رهبرانش ناگزیر از امام یاری می‌طلبند. [9] . اما محاصره‌ی شدید باعث می‌شود تا کسی نتواند به امام دست یابد. این محاصره بر وضعیت اقتصادی خاندان حضرت نیز تأثیر منفی می‌گذارد. عثمان بن سعید عمری که برای پرده پوشی ارتباطش با حضرت، بازرگانی روغن را به عنوان حرفه‌ی خود برگزیده است، به بهانه‌ی فروختن روغن به در خانه‌ی امام می‌رود. [10] کافور، روغن را از ظرف‌های مخصوص آن خالی می‌کند. در میان آن‌ها، کیسه‌های کوچک سکه‌های زر و سیم و نامه‌ای می‌یابد از مردم قم، که پس از کشتار فرمانده اموی (مفلح) در شرایط بدی به سر می‌برند. امام پاسخ ایشان را در قالب دعایی می‌نویسد که نشانگر موضع وی در برابر عباسیان و تحلیلی ژرف از رخدادها و توجه مردم به نیروی بیکران خداوندی است. [11] . در آرامش شب، واژگان لبریز از ایمان ناب و امید سترگ جاری می‌شوند؛ نیایش که از حرارت وجدان انسانی گداخته است که از رنج‌های پابرهنگان می‌لرزد:
- ستایش ویژه خداست؛ به پاس نعمت‌هایش، افزایش آن را خواستاریم و روزی و اخلاص برای او می‌طلبیم. ستایش کسی که می‌داند آن چه نعمت دارد، از آن پروردگار اوست.
و آنچه از مجازاتش می‌چشد، به خاطر کارهای زشت اوست. خداوندگارا! خویشتن، [ما را] به فضل خود خوانده‌ای. و فرمان نیایشت را داده‌ای و پاسخ مثبت به آنها را ضمانت کرده‌ای.
کدام مسافر است که به سوی تو کوچد و تو را نزدیک نیاید؟ آفریدگارا! با میل قلبی، آهنگ تو کردم. و با دست نیاز و خواهشم، بر در فضلت کوبیدم. با فروتنی دلم، با تو سخن نگفتم.
و تو را بهترین واسطه‌ی خودم با تو یافتم. پیش از آن که خواسته‌ام از ذهن بگذرد، تو بر آن واقفی؛ پس دعایم را با پاسخ مثبت پیوند زن. و خواسته‌ام را با هدف رسیدن به خواسته‌ام بپذیر.
پروردگارا! انحراف فتنه‌ها، ما را فرا گرفته. و تیرگی سرگردانی بر ما چیره شده. خواری، ما را در هم می‌کوبد. ناباوران دینت، بر ما فرمانروایی می‌کنند. و کسانی کارهای مربوط به ما را غصب کرده‌اند، که دستورات را اجر نمی‌کنند، در تلاش برای نابودی بندگانت و تباهی سرزمین‌های تو هستند. خداوندگارا! پس از مشورت [در سقیفه]، ما خود تبدیل به میراث شدیم و سهم [خمس برای] ما در معرض غارت قرار گرفت. [12] . از سهم یتیمان و بیوه زنان، تار و ابزار موسیقی خریداری شد. بر فرزندان دین باوران، اهل ذمه [13] چیره‌اند. آلوده‌دامان هر قبیله، کار آنان را بر عهده گرفته است. نه کسی مانع سقوط آن‌ها در هلاکت و نابودی است و نه مسؤولشان با چشم مهربانی به آنان می‌نگرد و نه آبرومندی، گرسنگان را سیر می‌کند آنان [مردمان] خوارشدگان سرزمینی گم شده‌اند و اسیران ذلت، و وارثان خواری. سرورم! دل دریایی‌ات از کدامین رنج به درد آمده، ای پدر و فرزند محمد؟! چه خشم مقدسی در ژرفایت موج می‌زند؟ امام، به آینده‌ی سبز می‌نگرد: - پرده از جمال روز عدالت برفکن. و آن را چنان جاودان کن بی ظلمت. و [با] نوری زلال، آغازش را بر ما بباران. و برکتش را بر ما فرود آر.و او [مهدی (عج)] را در تشکیل حکومت یاری کن. و او را بر دشمنش چیره گردان. خداوندگارا! حق را آشکار ساز و با او تیرگی شب را به سپیده برسان و حیرت [و گمراهی مردمان] را برطرف ساز. آفریدگارا! با آن، دل‌های مرده را زنده و خواسته‌های پراکنده و دیدگاه‌های گوناگون را گرد هم آر. حدهای بر زمین مانده و احکام فراموش شده را برپا دار؛ با کمک او شکم‌های تهی را سیر، و پیکرهای پرکار خسته و درمانده را با او آسایش بخش.
او را از آن چه که از آن بیمناک است، در امان دار. و پیکان‌های نیرنگ دشمنان را از وی بازگردان؛
از او و از همدستان و یاری گرانش بر پیروی از خدای؛ آنهایی که تو آنان را اسلحه، دژ، پناهگاه و همنشین وی قرار دادی؛ آنانی که از خاندان، فرزندان بریدند و از سرزمینشان دوری جستند!
آفریدگارا! آنان را در پناه و سایه سار قدرتت قرار ده و دشمنی بندگانت را از ایشان بازدار. پروردگارا! با آنان، تمام افق‌ها و سرزمین‌ها را از داد لبریز کن. تو آنچه می‌خواهی، انجام می‌دهی و فرمانروایی می‌کنی. [14] . سپیده دمید و کبوتر سپیدی که از دیرباز بر پشت بام آشیانه گزیده است، بیدار می‌شود. آوای اذان صبح از فراز گلدسته‌ی پیچاپیچ سامرا جاری می‌شود؛ از گلدسته‌ای که همچنان نور اندکی به قافله‌هایی که از شام و فلسطین می‌آید، می‌پراکند. با آواز خروس، کوی و برزن آرام می‌گیرد؛ دیگر صدایی از کوبش چار نعل گشتی‌های شبانه در محله‌های فرو خفته در تاریکی به گوش نمی‌رسد.

[~hr~]پی نوشت ها:
(1)
عیاران یا جوانمردان یا فتیان، طبقه‌ای از طبقات اجتماعی ایران را تشکیل می‌دادند... مردمی جنگجو، شجاع و جوانمرد و ضعیف نواز بودند. یعقوب بن لیث از همین گروه بود؛ نک: فرهنگ معین، ج 5، ص 1221. اما در این کتاب منظور گروهی مزدورند که برای سرکوبی یا غارت جایی آنان را می‌فرستادند. (مترجم).
[2] سوره بقره / 255؛ در ترجمه آیات این کتاب، از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی استفاده شد (مترجم).
[3] سوره کهف / 57.
[4] همان جا.
[5] سوره جاثیه / 23.
[6] سوره نحل / 108.
[7] سوره اسراء / 45 و 46.
[8] مهج الدعوات، ص 44.
[9] حیاة الامام الحسن العسکری دراسة و تحلیل، ص 252.
[10] سفینة البحار، ج 2، ص 158.
[11] حیاة الامام الحسن العسکری دراسة و تحلیل، ص 205 و 213.
[12] این فراز، مشروعیت حکومت عباسیان را نفی می‌کند.
[13] اهل ذمه، اقلیت‌های مذهبی (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان)، ساکن کشورهای اسلامی هستند که در برابر مالیات خاصی که باید بپردازند، دولت اسلامی عهده‌دار حفظ جان و مال آنهاست. در این فراز، آشکارا امام از عهده‌دار بودن یهودیان و مسیحیان در پست‌های کلیدی دربار عباسیان سخن می‌گوید و شکوه می‌کند.
[14] مهج الدعوات، ص 63 و 67.
منبع: سوار سبزپوش آرزوها (روایتی نو از زندگی و زمانه امامان هادی، عسکری و مهدی)؛ کمال السید؛ مترجم حسین سیدی؛ نسیم اندیشه؛ چاپ دوم 1385.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 270
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست