responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 262

تصریح امام هادی بر امامت فرزندش‌

طوسی رحمه الله با سند خود نقل می‌کند که:
نزد امام هادی علیه‌السلام از درگذشت امام جواد علیه‌السلام یاد شد، فرمود: اینک تا من زنده هستم امامت با من است، مردم چگونه خواهند بود چون امام پس از مرا از دست دهند؟!
صدوق رحمه الله با سند نقل می‌کند که:
چون امام جواد علیه‌السلام از دنیا رفت، شیعیان به امام هادی علیه‌السلام نامه نوشته، از امامت [آینده] پرسیدند، امام علیه‌السلام در پاسخ نوشت، تا من زنده هستم، امامت با من است، و چون مقدرات خدای سبحان بر من فرود آمد، خداوند جانشین مرا برای شما می‌آورد، و شما کجا خواهید بود برای جانشین پس از او؟!
و نیز صدوق رحمه الله با سند خود از صقر بن ابی‌دلف نقل می‌کند که گفت:
از امام هادی علیه‌السلام شنیدم می‌فرمود: امام پس از من، حسن فرزند من است، و امام پس از حسن، فرزندش قائم [آل محمد عج] است، که زمین را پر از داد و عدل می‌کند، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.
طوسی رحمه الله با سند نقل می‌کند که:
امام هادی علیه‌السلام فرمود: حسن فرزند من، قائم [و امام] پس از من است.
و نیز از احمد بن عیسی علوی نقل می‌کند که گفت:
در روستای «صریا» خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدیم و سلام کردیم، ناگاه دیدیم ابوجعفر و ابومحمد وارد شدند، نزد ابوجعفر رفتیم تا سلام کنیم، امام هادی علیه‌السلام فرمود: این امام شما نیست - و با دست اشاره به ابومحمد کرد، فرمود: - بر شما باد به امامتان.
کلینی رحمه الله با سند از شاهویه بن عبدالله نقل می‌کند که گفت:
امام هادی علیه‌السلام به من نوشت: تو می‌خواستی از جانشین پس از امام جواد علیه‌السلام بپرسی، و برای آن به اضطراب [و دردسر] افتادی، [تا پیدا کردی،] اینک غمگین مباش زیرا خدای سبحان هیچ گروهی را پس از آن که هدایت فرمود، گمراه نمی‌کند تا آنچه را که باید از آن بپرهیزند، برایشان بیان کند، و امام پس از من ابومحمد فرزند من است، و هر چه که به آن نیازمندید نزد اوست، خداوند هر چه را بخواهد، پیش، و هر چه را بخواهد، پس می‌اندازد، [و خودش فرماید:] هر آیه‌ای را که نسخ کنیم، یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا مانند آن را می‌آوریم»، من آنچه را که خردمند بیدار را قانع کند، و برای او بیان [حقیقت] باشد، نوشتم.
و نیز از محمد بن یحیی نقل می‌کند که گفت:
پس از درگذشت امام جواد علیه‌السلام، خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم، و به او تسلیت گفتم، ابومحمد [امام حسن عسکری علیه‌السلام] نشسته بود، گریست، امام هادی علیه‌السلام رو به او کرد، و فرمود: خدای سبحان از او در تو، جانشینی، قرار داده است، پس سپاسگزارش باش.
و نیز از علی بن عمر نوفلی نقل می‌کند که گفت:
در حیاط منزل امام هادی علیه‌السلام در خدمتش بودم، که فرزندش محمد از کنار ما گذشت، به امام علیه‌السلام عرض کردم: فدایت شوم! بعد از شما، این امام ماست؟
فرمود: نه، پس از من، امام شما حسن علیه‌السلام است.
و نیز از عبدالله بن محمد اصفهانی نقل می‌کند که:
امام هادی علیه‌السلام فرمود: امام شما پس از من، کسی است که بر من نماز می‌خواند، و ما تا آن روز ابومحمد [امام حسن عسکری علیه‌السلام] را نمی‌شناختیم، پس [از درگذشت امام هادی علیه‌السلام]، ابومحمد بیرون آمد، و بر جنازه آن حضرت علیه‌السلام نماز خواند.
مسعودی با سند از علی بن مهزیار نقل می‌کند که گفت:
به امام هادی علیه‌السلام عرض کردم: از پدرت درباره امام پس از او پرسیدم، به امامت تو تصریح کرد، اینک امام پس از تو کیست؟
فرمود: با بزرگترین دو فرزندم، و بر ابومحمد [امام حسن عسکری علیه‌السلام] تصریح کرد، سپس فرمود: پس از حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام، امامت در دو برادر نخواهد بود.
کلینی رحمه الله با سند از علی بن مهزیار نقل می‌کند که گفت:
به امام هادی علیه‌السلام عرض کردم: چنانچه - خدای نکرده - حادثه‌ای رخ دهد، امامت به چه کسی می‌رسد؟ فرمود: امامت من به بزرگترین دو فرزندم می‌رسد.
و نیز از علی بن عمرو عطار نقل می‌کند که گفت:
خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم، در حالی که پسرش ابوجعفر [محمد] زنده بود، و من گمان می‌کردم امام [بعدی]، اوست، عرض کردم: فدایت شوم! کدامیک از فرزندانت را مخصوص [امامت] کنم؟
فرمود: کسی را مخصوص امامت نکنید تا امر من به شما برسد.
عطار می‌گوید: بعدا به امام علیه‌السلام نوشتم: امامت [پس از شما]، با کیست؟ در پاسخم نوشت: با پسر بزرگترم، عطار می‌گوید: ابومحمد، بزرگتر از ابوجعفر بود.
و نیز از داود بن قاسم نقل می‌کند که گفت:
از امام هادی علیه‌السلام شنیدم می‌فرمود: جانشین پس از من، حسن است، و شما چگونه خواهید بود برای جانشین پس از او؟!
عرض کردم: فدایت شوم چرا؟ فرمود: شما خود او را نمی‌بینید و روا نیست که با نام از او یاد کنید. عرض کردم! پس چگونه یادش کنیم؟ فرمود: بگوئید: حجت آل محمد صلی الله علیه و آله.
و نیز از سعد بن عبدالله، از جماعتی از بنی هاشم که یکی از آن‌ها حسن بن حسن افطس است نقل می‌کند که:
ایشان در روز درگذشت محمد بن علی بن محمد [پسر امام هادی علیه‌السلام]، به منزل امام هادی علیه‌السلام آمدند، تا به او تسلیت گویند، در حیاط منزل برای حضرت علیه‌السلام، فرشی گسترده، و مردم گردش نشسته بودند، که غیر از خادمان، و مردم متفرقه، در حدود صد و پنجاه تن از خاندان ابوطالب، و بنی هاشم، و قریش بودند، ناگاه دیدند حسن بن علی علیهماالسلام با گریبان چاک زده آمد، و در جانب راست حضرت علیه‌السلام ایستاد، ما او را نمی‌شناختیم. بعد از مدتی، امام هادی علیه‌السلام رو به او کرد، و فرمود: فرزندم! خدای سبحان را شکر کن، که در [وجود] تو، امری [بزرگ] پدید آورد. جوان گریست، و خدا را سپاس گفت و استرجاع نمود و گفت: ستایش مخصوص خداست که پروردگار جهانیان است، و من از خدا می‌خواهم که نعمت‌هایش به ما [اهل بیت علیهم‌السلام] را، در [نعمت وجود] تو کامل کند، انا لله و انا الیه راجعون: ما همه از آن خداییم، و به سوی او باز می‌گردیم.
پرسیدیم: او کیست؟ گفتند: حسن فرزند امام هادی علیه‌السلام، او در آن زمان، حدودا بیست سال، یا کمی بیشتر، داشت، در آن روز ما او را شناختیم، و دانستیم که امام هادی علیه‌السلام، به امامت و جانشینی او اشاره فرمود.
کلینی رحمه الله با سند خود از ابوهاشم جعفری نقل می‌کند که گفت: پس از درگذشت ابوجعفر، فرزند امام هادی علیه‌السلام، در خدمت آن حضرت علیه‌السلام بودم، و با خود فکر می‌کردم، و می‌خواستم به زبان آورم که: قصه ابوجعفر، و ابومحمد در این زمان، همچون قصه ابوالحسن موسی علیه‌السلام، و اسماعیل، فرزندان جعفر بن محمد [صادق علیه‌السلام] است، زیرا امید به امامت ابومحمد، پس از ابوجعفر بود، ولی پیش از آن که من چیزی به زبان آورم، امام هادی علیه‌السلام رو به من کرد، و فرمود: آری، ای اباهاشم! خدا را پس از ابوجعفر، درباره ابومحمد بدایی حاصل شد که برایش ناشناخته بود، چنانکه خدا را پس از درگذشت اسماعیل، درباره موسی علیه‌السلام بدایی حاصل شد که به سبب آن، حالش را آشکار کرد و این مطلب، چنان است که در خاطر تو گذشت، هر چند اهل باطل را خوش نیاید و فرزندم ابومحمد، جانشین پس از من است، که دانش مورد نیاز مردم، نزد او و ابزار امامت همراه اوست. [83] -83- و نیز از ابوبکر فهفکی نقل می‌کند که گفت:
امام هادی علیه‌السلام، به من نوشت که: فرزندم ابومحمد، از جهت ساختار وجودی، خیرخواه‌ترین آل محمد، و معتبرترین حجت ایشان است، او پسر بزرگتر، و جانشین من است، که رشته‌های امامت، و احکام آن به او می‌رسد، پس هر چه می‌خواهی از من بپرسی از او بپرس، که دانش مورد نیاز مردم، نزد اوست.
روی الطوسی:
عن سعد بن عبدالله، عن الحسن بن علی الزیتونی، عن الزهری الکوفی، عن بنان بن حمدویه، قال: ذکر عند أبی‌الحسن العسکری علیه‌السلام مضی أبی‌جعفر علیه‌السلام، فقال: ذاک الی ما دمت حیا باقیا، ولکن کیف بهم اذا فقدوا من بعدی [1] .
قال الصدوق: حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر رضی الله عنه قال: حدثنا علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن علی بن صدقة، عن علی بن عبدالغفار، قال:
لما مات أبوجعفر الثانی علیه‌السلام کتبت الشیعة الی أبی‌الحسن صاحب العسکر علیه‌السلام، یسألونه عن الأمر، فکتب علیه‌السلام: الأمر لی ما دمت حیا، فاذا نزلت بی مقادیر الله عزوجل آتاکم الله الخلف منی، و أنی لکم بالخلف بعد الخلف [2] .
و قال أیضا: حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه، قال: حدثنا علی بن ابراهیم، قال: حدثنا عبدالله بن أحمد الموصلی، قال: حدثنا الصقر بن أبی‌دلف، قال:
سمعت علی بن محمد بن علی الرضا علیهم‌السلام یقول: ان الامام بعدی الحسن ابنی، و بعد الحسن ابنه القائم الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما [3] .
روی الطوسی: عن سعد بن عبدالله، عن هارون بن مسلم بن سعدان، عن أحمد بن محمد بن رجا، صاحب الترک، قال: قال أبوالحسن علیه‌السلام: الحسن ابنی القائم من بعدی [4] .
و روی أیضا: عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن عیسی العلوی من ولد علی بن جعفر، قال: دخلت علی أبی الحسن علیه‌السلام بصریا [5] ، فسلمنا علیه، فاذا نحن بأبی‌جعفر و أبی‌محمد قد دخلا، فقمنا الی أبی‌جعفر لنسلم علیه، فقال أبوالحسن علیه‌السلام: لیس هذا صاحبکم، علیکم بصاحبکم و أشار الی أبی‌محمد علیه‌السلام [6] .
روی الکلینی:
عن علی بن محمد، عن اسحاق بن محمد، عن شاهویه بن عبدالله الجلاب قال: کتب الی أبوالحسن فی کتاب: أردت أن تسأل عن الخلف بعد أبی‌جعفر، و قلقت لذلک فلا تغتم، فان الله عزوجل لا یضل قوما بعد اذ هداهم حتی یبین لهم ما یتقون، و صاحبک بعدی أبومحمد ابنی، و عنده ما تحتاجون الیه، یقدم ما یشاء الله، و یؤخر ما یشاء الله، (ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها) [7] .
قد کتبت بما فیه بیان و قناع لذی عقل یقظان [8] .
و روی أیضا: عن علی بن محمد، عن اسحاق بن محمد، عن محمد بن یحیی بن دریاب قال: دخلت علی أبی‌الحسن علیه‌السلام بعد مضی أبی‌جعفر، فعزیته عنه، و أبومحمد علیه‌السلام جالس، فبکی أبومحمد علیه‌السلام، فأقبل علیه أبوالحسن علیه‌السلام فقال له: ان الله تبارک و تعالی قد جعل فیک خلفا منه، فاحمدالله [9] .
و روی أیضا: عن علی بن محمد، عن جعفر بن محمد الکوفی، عن بشار بن أحمد البصری، عن علی بن عمر النوفلی، قال: کنت مع أبی‌الحسن علیه‌السلام فی صحن داره، فمربنا محمد ابنه، فقلت له: جعلت فداک هذا صاحبنا بعدک؟
فقال: لا، صاحبکم بعدی الحسن [10] .
و روی أیضا: عن علی بن محمد، عن بشار بن أحمد، عن عبدالله بن محمد الاصفهانی، قال: قال أبوالحسن علیه‌السلام: صاحبکم بعدی الذی یصلی علی، قال: و لم نعرف أبامحمد قبل ذلک. قال: فخرج أبومحمد، فصلی علیه [11] .
قال المسعودی: باسناده عن علی بن مهزیار قال: قلت لأبی الحسن: انی کنت سألت أباک عن الامامة بعده، فنص علیک، فلمن الامامة بعدک؟ فقال: الی أکبر ولدی، و نص علی أبی‌محمد، ثم قال: ان الامامة لا تکون فی الأخوین بعد الحسن و الحسین [12] .
روی الکلینی: عن علی بن محمد، عن محمد بن أحمد القلانسی، عن علی بن الحسین بن عمرو، عن علی بن مهزیار قال: قلت لأبی‌الحسن علیه‌السلام: ان کان کون، و أعوذ بالله، فالی من؟ قال: عهدی الی الأکبر من ولدی [13] .
و روی أیضا: عن علی بن محمد، عن أبی‌محمد الاسبارقینی، عن علی بن عمرو العطار، قال: دخلت علی أبی الحسن العسکری علیه‌السلام و أبوجعفر ابنه فی الأحیاء، و أنا أظن أنه هو، فقلت له: جعلت فداک من أخص من ولدک؟
فقال: لا تخصوا أحدا حتی یخرج الیکم أمری، قال: فکتبت الیه بعد: فیمن یکون هذا الأمر؟
قال: فکتب الی: فی الکبیر من ولدی، قال: و کان أبومحمد علیه‌السلام أکبر من أبی‌جعفر [14] .
و روی أیضا: عن علی بن محمد، عمن ذکره، عن محمد بن أحمد العلوی، عن داود بن القاسم قال: سمعت أباالحسن علیه‌السلام یقول: الخلف من بعدی الحسن، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلنی الله فداک؟ فقال: انکم لا ترون شخصه، و لا یحل لکم ذکره باسمه. فقلت: فکیف نذکره؟ فقال: قولوا: الحجة من آل محمد علیهم‌السلام [15] .
و روی أیضا: عن محمد بن یحیی و غیره، عن سعد بن عبدالله، عن جماعة من بنی هاشم منهم الحسن بن الحسن الأفطس، أنهم حضروا یوم توفی محمد بن علی بن محمد باب أبی‌الحسن یعزونه، و قد بسط له فی صحن داره و الناس جلوس حوله، فقالوا: قدرنا أن یکون حوله من آل أبی‌طالب و بنی هاشم و قریش مائة و خمسون رجلا سوی موالیه و سائر الناس، اذ نظر الی الحسن بن علی قد جاء مشقوق الجیب حتی قام عن یمینه، و نحن لا نعرفه.
فنظر الیه أبوالحسن علیه‌السلام بعد، ساعة فقال: یا بنی! أحدث لله عزوجل شکرا، فقد أحدث فیک أمرا. فبکی الفتی و حمدالله و استرجع و قال: الحمد لله رب العالمین، و أنا أسأل الله تمام نعمه لنا فیک، و انا لله و انا الیه راجعون، فسألنا عنه، فقیل: هذا الحسن ابنه، و قدرنا له فی ذلک الوقت عشرین سنة، أو أرجح، فیومئذ عرفناه و علمنا أنه قد أشار الیه بالامامة، و أقامه مقامه [16] .
روی الکلینی: عن علی بن محمد، عن اسحاق بن محمد، عن أبی‌هاشم الجعفری، قال:
کنت عند أبی‌الحسن علیه‌السلام بعد ما مضی ابنه أبوجعفر، و انی لأفکر فی نفسی أرید أن أقول: کأنهما أعنی أباجعفر و أبامحمد فی هذا الوقت کأبی‌الحسن موسی و اسماعیل ابنی جعفر بن محمد علیه‌السلام، و ان قصتهما کقصتهما، اذ کان أبومحمد المرجی بعد أبی‌جعفر علیه‌السلام. فأقبل علی أبوالحسن قبل أن أنطق، فقال: نعم، یا أباهاشم! بدا لله فی أبی‌محمد بعد أبی‌جعفر علیه‌السلام ما لم یکن یعرف له، کما بدا له فی موسی بعد مضی اسماعیل ما کشف به عن حاله، و هو کما حدثتک نفسک، و ان کره المبطلون، و أبومحمد ابنی الخلف من بعدی، عنده علم ما یحتاج الیه، و معه آلة الامامة [17] .
و روی أیضا: عن علی بن محمد، عن اسحاق بن محمد، عن محمد بن یحیی بن دریاب، عن أبی‌بکر الفهفکی، قال: کتب الی أبوالحسن علیه‌السلام: أبومحمد ابنی أنصح آل محمد غریزة، و أوثقهم حجة، و هو الأکبر من ولدی، و هو الخلف، و الیه ینتهی عری الامامة و أحکامها، فما کنت سائلی فسله عن، فعنده ما یحتاج الیه [18] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) کتاب الغیبة: 162 ح 122، بحارالأنوار 51: 161 ح 10.
(2) اکمال الدین: 382 ح 8، بحارالأنوار 51: 160 ح 5.
(3) اکمال الدین: 383 ح 10، بحارالأنوار 50: 239 ح 2.
(4) الغیبة: 199 ح 164، بحارالأنوار 50: 242 ح 9، و 243 ح 13، اثبات الهداة 3: 394 ح 20.
(5) صریا: بالصاد المهملة، هی قریة أسسها موسی بن جعفر علیهماالسلام علی ثلاثة أمیال من المدینة (المناقب لابن شهرآشوب 4: 382).
(6) الغیبة: 199 ح 165، بحارالأنوار 50: 242 ح 10، اثبات الهداة 3: 394 ح 21، الامام الهادی علیه‌السلام من المهد الی اللحد: 172.
(7) البقرة: 106.
(8) الکافی 1: 328 ح 12، اثبات الوصیة: 237، الغیبة للطوسی: 200 ح 168، الثاقب فی المناقب: 548 ح 8، بحارالأنوار 5: 242 ح 11.
(9) الکافی 1: 327 ح 9، بحارالأنوار 50: 246 ح 20.
(10)
الکافی 1: 325 ح 2، اثبات الوصیة: 237، الغیبة للطوسی: 198 ح 163، کشف الغمة 2: 404، اثبات الهداة 3: 394 ح 19، بحارالأنوار 50: 243 ح 8، و 289 ح 63.
[11] الکافی 1: 326 ح 3، بحارالأنوار 50: 244 ح 14.
[12] اثبات الوصیة: 236.
[13] الکافی 1: 326 ح 6، بحارالأنوار 50: 244 ح 16.
[14] الکافی 1: 326 ح 7، بحارالأنوار 50: 244 ح 17.
[15] الکافی 1: 328 ح 13، و 332 ح 1، اثبات الوصیة: 237 بتفاوت، اکمال الدین: 381 ح 5، و 648 ح 4، علل الشرایع: 245 ح 5، بحارالأنوار 50: 240 ح 5، و 51: 31 ح 2، و 158 ح 1.
[16] الکافی 1: 326 ح 8، بصائر الدرجات: 491 ح 13، اثبات الوصیة: 237، بحارالأنوار 50: 240 ح 6 و 245 ح 18،و 243 ح 12 مع اختلاف و اختصار فیها.
[17] الکافی 1: 327 ح 10، الارشاد للمفید: 318، الغیبة للطوسی: 200، اثبات الوصیة: 236، کشف الغمة 2: 406، الصراط المستقیم 2: 169، بحارالأنوار 50: 241.
[18] الکافی 1: 327 ح 11، الارشاد للمفید: 319، اثبات الوصیة: 236، اعلام الوری: 369، کشف الغمة 2: 406، بحارالأنوار 50: 245 ح 19.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 262
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست