نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1014
نگین موسی بن بغا
طوسی از ابومحمد فحام نقل میکند که گفت: منصوری از عموی پدر خود، و
عموی من از کافور خادم، این حدیث را برای من نقل کردند که: در همسایگی
امام هادی علیهالسلام، جایی همچون یک روستا برای افراد گوناگون از
صنعتگران بود، و یونس نقاش [یکی از ایشان بود که] خدمت امام علیهالسلام
رفت و آمد میکرد، و به حضرت علیهالسلام خدمت مینمود، روزی با ترس و لرز
خدمت امام علیهالسلام آمد و عرض کرد: سرورم! [پس از من] به داد خانوادهام
برس امام فرمود: چه خبر است؟ عرض کرد: میخواهم از اینجا کوچ کنم. امام
علیهالسلام با تبسم فرمود: چرا ای یونس! یونس گفت: ابنبغا نگینی نزد من
فرستاد که از خوبی قیمت نداشت، و من به آن نقش میزدم که شکست و دوپاره شد،
و روز وعده فرداست، و او موسی بن بغا است یا هزار تازیانه میزند، یا
میکشد. امام فرمود: به خانه خود برو، تا فردا فوجی میرسد، و جز خیر
نخواهد بود. و چون فردا شد، هنگام صبح با ترس و لرز آمد و عرض کرد: [آقا
جان!] فرستاده او آمده نگین را میخواهد. امام علیهالسلام فرمود: نزد او
برو که جز خیر نمیبینی. عرض کردم: سرورم! چه بگویم؟! امام علیهالسلام با
تبسم فرمود: نزد او برو، و بشنو آنچه میگوید، که جز خیر نخواهد بود. او
رفت، و خندان برگشت و گفت: سرورم! او به من گفت: [برای تصاحب نگین]، دختران
با هم نزاع دارند، آیا میشود آن را دو قسمت کنی تا ما نیز مزدت را بدهیم؟
امام علیهالسلام [خوشحال شد، و به خدا] عرض کرد: خدایا سپاس تو را، که ما
را به راستی از سپاسگزاران خود کردهای. و یونس فرمود: تو چه گفتی؟ عرض
کرد: من گفتم: فرصت بده تا بیندیشم چگونه انجام دهم. امام علیهالسلام
فرمود: خوب گفتهای. روی الطوسی: عن أبیمحمد الفحام، قال: حدثنی
المنصوری، عن عم أبیه، و حدثنی عمی، عن کافور الخادم بهذا الحدیث، قال: کان
فی الموضع مجاور الامام من أهل الصنائع صنوف من الناس، و کان الموضع
کالقریة، و کان یونس النقاش یغشی سیدنا الامام علیهالسلام و یخدمه، فجاءه
یوما یرعد، فقال له: یا سیدی! أوصیک بأهلی خیرا. قال: و ما الخبر؟ قال: عزمت علی الرحیل، قال: و لم یا یونس؟ و هو یتبسم علیهالسلام. قال
یونس: ابن بغا وجه الی بفص لیس له قیمة، أقبلت أنقشه فکسرته باثنین، و
موعده غدا و هو موسی بن بغا، اما ألف سوط، أو القتل. قال: امض الی منزلک،
الی غد فرج، فما یکون الا خیرا، فلما کان من الغد، وافی بکرة یرعد، فقال:
قد جاء الرسول یلتمس الفص. قال: امض الیه فما تری الا خیرا. قال: و ما أقول
له، یا سیدی؟! قال: فتبسم، و قال: امض الیه واسمع ما یخبرک به، فلن یکون الا خیر. قال: فمضی وعاد یضحک. قال:
قال لی یا سیدی!: الجواری اختصمن، فیمکنک أن تجعله فصین حتی نغنیک؟ فقال
سیدنا الامام: اللهم لک الحمد، اذ جعلتنا ممن یحمدک حقا، فأیش قلت له؟ قال:
قلت: أمهلنی حتی أتأمل أمره کیف أعمله. فقال: أصبت [1] .
پی نوشت ها: (1) الأمالی: 288 ح 559، المناقب لابن شهرآشوب 4: 427، بحارالأنوار 50: 125 ح 3. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1014