غير اينصورت همچون فرضى است كه با الف و لام بيايد يعنى مطابقتش لازم
مىباشد مانند:
زيد و عمرو اعدلا قوم.
5- بين صيغه تفضيل و كلمه « من » نبايد اجنبى فاصله شود.
6- از نظر تمام آراء و لغات جايز است اسم تفضيل ضمير مستتر را رفع بدهد
ولى رفع دادنش باسم ظاهر قليل است چه آنكه اين اسم بواسطه شباهتش باسم فاعل عمل
مىكند و چون شباهتش ضعيف است لاجرم در اسم ظاهر نميتواند عمل كند مگر در يك مورد
و آن جائى است كه بتوان آنرا بجاى فعل گذارد و مرفوعش را بر خودش بدو اعتبار در
نظر گرفته كه آنرا بيكى از دو اعتبار بر خودش تفضيل و ترجيح دهيم مانند مثال
معروف:
ما رأيت رجلا احسن فى عينه الكحل منه فى عين زيد (نديدم مردى را كه
نيكوتر باشد در چشمش سرمه، از آن سرمه در چشم زيد).
كه در اينمثال « كحل » مرفوع است به « احسن » و آن را در حاليكه در چشم زيد باشد بر خودش در فرضى كه در چشم
ديگرى است ترجيح دادهايم.
7- باجماع ادباء افعل تفضيل در تمييز و حال و مفعول فيه عمل مىكند ولى
در مفعول مطلق و مفعول به عمل نمىنمايد.
8- صيغه اسم تفضيل در مذكّر بر وزن افعل و در مؤنّث بر وزن فعلى مىآيد.
مانند:
اكبر، كبرى و اصغر، صغرى.
اسم زمان و مكان و شرح احكام آندو
اسم زمان: عبارتست از اسمى كه از فعل اخذ شده تا دلالت كند بر زمان
وقوع فعل مانند: مغرب.