عمل كنند و عملشان از ايندو جهت باطل گردد و آن در وقتى است كه افعال
از مبتداء و خبر مؤخّر آمده يا بين آندو قرار گيرند مانند:
زيد علمت قائم.
و مراد از تعليق: آنستكه افعال قلوب عملشان تنها از حيث لفظ باطل شود
و آن در وقتى است كه بر استفهام يا نفى و يا قسم و يا لام داخل گردند مانند:
لنعلم اىّ الحزبين احصى.
شاهد در « نعلم » است كه بر سر « اىّ » استفهاميّه آمده لذا عملش معلّق گشته است.
يا مانند: علمت لزيد قائم.
شاهد در « علمت » است كه بر سر « لام » در آمده و عملش معلّق گرديده است.
فعل تام و فعل ناقص
فعل تام: آنستكه در تحقّقش وجود مسمّى كفايت كرده و بغير آن نيازى
نباشد مانند نوع افعال همچون: قام، ضرب، جلس.
فعل ناقص: آنستكه در تحقّقش وجود مسمّى بتنهائى كفايت نكرده بلكه
بغير نيز نياز داشته باشد و براى آن امثلهاى است از اينقرار:
كان (بود)، ظلّ (روز كرد)، بات (شب را به روز آورد)، اضحى (بظهر در
آمد)، امسى (بشب وارد شد)، اصبح (بصبح داخل گشت)، صار (گرديد)، ليس (نيست شد)،
زال، برح، فتىو انفك (هر چهار فعل بمعناى جدا گرديد مىباشند)، دام (باقى ماند)،
آض، رجع استحال، قعد، حار، جاء، ارتدّ، تحوّل، غدا، راح (جملگى بمعناى صار
مىباشند).
شرح احكام افعال ناقصه
براى افعال ناقصه احكامى است كه ذيلا ذكر ميشوند:
1- افعال مذكور بر سر مبتداء و خبر داخل شده و هر دو را از مبتداء و
خبريّت نسخ