مدة» است اگر بمعناى ماضى بيايند.
ج: آنكه بعد از آنها جمله اسميّه يا فعليّه قرار بگيرد مانند:
ما زلت ابغى المال مذ انا يافع.
خلا و معناى آن
« خلا » جارّه از ادات استثناء است مانند:
ساء القوم خلا زيد.
ربّ و معناى آن
براى « ربّ » دو معنا مىباشد:
1- تقليل مانند: ربّ رجل كريم لقيته.
2- تكثير نظير: ربّ رجل فقير اغنيته.
و از خصائص « ربّ » اينستكه:
اوّلا: بايد در صدر كلام بيايد.
ثانيا: مدخولش اسم نكرهاى بوده كه برايش صفت مىآورند چنانچه در دو مثال مذكور ملاحظه ميشود.
و گاهى مدخول آن ضمير مبهمى است كه پس از آن تمييز منصوب مىآيد.
حاشا و معناى آن
حاشا نيز همچون « خلا » از ادات استثناء ميباشد مانند: ساء القوم حاشا زيد.
من و معانى آن
بگفته صاحب مغنى براى « من » پانزده معنا مىباشد:
1- ابتداء غايت مانند: سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام