[ و مالى لا اعبد الّذى فطرنى و اليه ترجعون ] ( چيست كه آن كسى را كه
مرا آفريد نمىپرستم و حال آنكه بسويش رجوع و بازگشت مىكنيد).
شارح گويد:
مقتضاى ظاهر آنست كه گفته شود و اليه راجع بصيغه تكلّم.
و تحقيق كلام آنست كه مراد [ ما لكم لا تعبدون ] است ولى چون از مخاطبين
ابتداء بطريق تكلّم تعبير شد مقتضاى ظاهر سوق كلام آن است كه باقى كلام را بر همان
طريق بايد اجراء نمود لذا از تكلّم به خطاب التفات شده و بدين ترتيب در اين آيه
بنابر هردو مذهب، (مذهب سكّاكى و جمهور) التفات تحقق پيدا كرده است.
شرح فارسى:
توضيح
حاصل كلام شارح اينست كه:
در اين آيه هم برأى سكّاكى و هم به عقيده مشهور التفات موجود است:
اما به رأى سكّاكى: عقيده وى آن بود كه همينمقدار كه مقتضاى ظاهر
ايجاب كند معنائى را بيكى از طرق سهگانه تعبير كنند اگر متكلّم بغير آن كلام را
آورد التفات محقق مىشود و در اين آيه اينطور است زيرا هردو ضمير چه در [ ما لكم لا تعبدون ] و چه در [ و اليه ترجعون ]