مثلا متكلّم در مقام اثبات وجوب نماز با مخاطب متديّن و نماز گذارى
كه خود اذعان به وجوب آن داشته و به لوازم آن نيز پايبند است بگويد:
انّ الصّلوة واجبة: هم جمله را اسميّه بياورد و هم با حروف تأكيد
آنرا مزيّن نمايد، اين كلام اگرچه معناى مقصود را مىرساند ولى چون مناسب با حال
مخاطب نيست بليغ نباشد.
قوله: مرجعها اى ما يجب الخ: يعنى مرجع بمعناى مقدمات است
و آن امورى مىباشد كه حصول ذى المقدمه وابسته به وجود آنها است چنانچه وقتى
مىگويند مرجع جود به غنا است يعنى مقدمه جود غنا است و بعبارت ديگر حصول جود
بوجود غنا وابستگى دارد و تا غنا نباشد جود تحقق نيابد.
شرح عربى و الى تمييز الكلام الفصيح من غيره و الّا لربّما اورد الكلام
المطابق لمقتضى الحال بلفظ غير فصيح فلا يكون ايضا بليغا لوجوب وجود الفصاحة فى
البلاغة و يدخل فى تمييز الكلام الفصيح من غيره تمييز الكلمات الفصيحة من غيرها
لتوقفه عليها.
ترجمه
شارح گويد:
و نيز بازگشت بلاغت به تشخيص كلام فصيح از غير فصيح است و الّا چه
بسا كلام مطابق با مقتضاى حال بلفظ غير فصيحى آورده مىشود كه در اينصورت هم غير
فصيح و هم غير بليغ است زيرا وجود فصاحت در بلاغت لازم و واجب مىباشد.
و در تمييز كلام فصيح از غير فصيح تشخيص كلمات فصيحه از غير