الدّالة عليها فى القضيّة المعقولة يسمّى « جهة القضيّة » ، فان طابقت الجهة المادّة صدقت القضيّة كقولنا : « كلّ انسان حيوان بالضّرورة » و الّا كذبت كقولنا :
« كلّ انسان
حجر بالضّرورة » .
ترجمه :
مادّه و جهت در قضيّه
مرحوم محشّى در ذيل كلام مصنّف كه ميگويد « و قد
يصرّح بكيفيّة النسبة » چنين ميفرمايد :
نسبت محمول بموضوع در قضيّه باعم از اينكه بطور ايجاب و اثبات بوده يا
بنحو سلب و نفى باشد قطعا در واقع داراى كيفيّتى است همچون « ضرورت » يا « دوام » يا « امتناع » يا غير اينها چنانچه در
قضاياى ذيل :
انسان حيوان است جهت ضرورت و در كرات متحرّك هستند دوام و در شرك البارى
موجود است امتناع و در انسان كاتب است امكان مىباشد و بهر تقدير اين كيفيّت واقعى
تا ماداميكه در قضيّه بآن تصريح نشده و از آن نامى نبردهاند بآن مادّه قضيه گويند و در صورتيكه در قضيه ذكر گردد جهت
ناميده ميشود مثلا در قضيّه مذكور يعنى انسان حيوان است در واقع چنانچه گفته شد
نسبت حيوان به انسان بطور ضرورت و لزوم است و چون در
قضيّه ملفوظه نامى از آن برده نشده بآن مادّه گويند ولى
اگر بگوئيم انسان حيوان است بالضرورة قيد « بالضرورة » را اصطلاحا جهت خوانند .
قضيّه موجّهه و مطلقه
سپس مرحوم محشّى ميفرمايد :
قضيّهايكه در آن جهت مذكور باشد مانند مثال گذشته بآن
قضيّه موجّهه گويند و در غير اينصورت آنرا قضيّه مطلقه خوانند چنانچه مثالش گذشت .