من قبل ان تولّد هميشه نبوت و سلطنت در خاندان ما بوده پيش از آنكه تو از مادر متولّد شوى .
به روايت ابى مخنف حضرت در جواب گفت اى
يزيد آيا پدر من سزاوارتر بود بخلافت يا تو و حال آنكه آن جناب پسر دختر پيغمبر شما
بود و اين آيه را تلاوت نمود كه ما اصاب من مصيبة فى الأرض .... تا و اللّه لا يحبّ كلّ مختال فخور بجاه و جلال
و اثاث و به زيور و سلطنت و لباس افتخار مكن و تكبر منما كه خداوند متكبّران را دوست
نمىدارد
روزى كه اندرون جگر از هول خونشود
حكّام را لواى عمل سرنگون شود
اى از براى زيور دون دين دهى بباد
انديشه كن كه حال تو آنروز چونشود
يزيد پليد از
اين سخنان در غضب شده جلّاد را گفت بيا گردنش را بزن جلاد با شمشير آتشبار وارد شد دست امام عليه السّلام را گرفت و ضجّه اهل بيت رسالت بلند شد فبكى علىّ بن الحسين عليه السّلام امام
زين العابدين به گريه افتاد پس رو به جدّ بزرگوار خود كرد و از سوز دل خطاب نمود
اناديك يا جدّاه يا خير مرسل
حسينك مقتول و نسلك ضايع
و آلك امسوا كالاماء بذلّة
تشاع لهم بين الانام فحايع
يروعهم بالسّب من لا يروعه
سباب و لا راع النبيّين ذايع
و ذايع املاك و املاك اصبحوا
لجور يزيد بن الدّعى و ذايع
فليتك يا جدّاه تنظر حالنا
نسام و نسرى كالأماء ينابع
اى جدّ بزرگوار و اى رسول تاجدار ترا مىخوانم بفرياد برس كه حسين عليه
السّلام را كشتند و نسل ترا از پاى درآوردند
عيال تو را مثل كنيزان با نهايت ذلّت و خوارى در ميان مردم آوردند .