امام بيمار دعاى خير درباره من كرد و اين اشعار را با سوز و گداز مىفرمود
اقاد ذليلا فى دمشق كانّنى
من الزّنج عبد غاب عنه نصيره
و جدّى رسول اللّه فى كلّ مشهد
و شيخى امير المؤمنين وزيره
فياليت امّى لم تلدنى و لم اكن
يرانى يزيد فى البلاد اسيره
ماحصل اين كلمات اين است كه اى كاش مرده بودم و روى يزيد را نمىديدم
و او مرا اسير خود نمىديد .
متنبه شدن پيرمرد شامى
و توبه او از كردار زشتش
پيرمردى از
اهل شام كه از شيوخ بود بنزد شتر امام بيمار عليه السّلام آمده بلند گفت الحمد للّه الّذى قتلكم و اهلككم و قطع قرن الفتنه شكر خداى را كه شما
را كشت و هلاك كرد و شاخ فتنه را بريد جهان را آسايش داد آنچه خواست از دشنام و ناسزا گفت و چيزى فروگذار
نكرد همينكه آرام گرفت بيمار
كربلا فرمود : اى شيخ آنچه
تو گفتى من شنيدم دل خود را خالى كردى و آسوده شدى اكنون
تو ساكت باش و دو كلمه حرف مرا بشنو .
شيخ گفت بگو :
امام فرمود :
قرآن
مىخوانى؟
عرض كرد : بلى .
امام فرمود :
اين
آيه را خواندهاى قل
لا اسئلكم عليه اجرا الّا المودّة فى القربى خداوند مىفرمايد به پيغمبر صلّى
اللّه عليه و آله كه اى حبيب من بگو به امّت كه من اجر و مزد رسالت از شما نمىخواهم
مگر مهر و محبّت در حق ذى القربى و خويشان من
پير گفت : بلى آن را خواندهام .
امام عليه السّلام فرمود :
اين
آيه را خواندهاى كه خدا مىفرمايد :