اما عليا مكرّمه معصومه زينب كبرى دختر فاطمه زهرا چون مقنعه و نقاب درستى نداشت با آن زنان اسير در يكجا ايستاد از زنهاى اسير
جدا شده خود را بگوشه مجلس رسانيد جمعى از كنيزان چادردار دور
آن مخدّره را گرفتند و آن ناموس خدا مانند شمس الضحى در ميان آن كنيزان پنهان گرديد و گيسوان پريشان حامل
صورت نمود
مرحوم مفيد در ارشاد مىفرمايند :
فدخلت زينب اخت الحسين فى جملتهم متنكّرة و عليها ارذل ثيابها فمضت حتّى
جلست ناحية من القصر و حفّت بها امائها عليا مكرّمه متنكّرة داخل مجلس شد يعنى به نحوى
وارد شد كه كسى او را نشناسد با لباسهاى كهنه مندرس كه همه پاره پاره بود
در ميان جمعى از كنيزان بود رفت در گوشه قصر
نشست كنيزان در گرد آن
خاتون حلقه زدند ليكن ابن زياد فهميد كه در ميان كنيزان آن مخدّره مجلله پنهانست و خود را متنكرة مىدارد ميخواهد كسى او را نشناسد پرسيد من هذه الّتى انحارت فجلست ناحية من القصر اين زن متكبره كه بود كه از
زنها جدا شده و رفت در گوشه قصر
نشست جواب او را كسى نداد .
مرتبه دوم پرسيد، باز
جواب نيامد مرتبه سوّم كه اين سؤال را نمود، يكى از كنيزان گفت :
هذه زينب بنت فاطمة عليها سلام اللّه
شعر
اينست كه كردهاى تو خوارش
انداختهاى ز اعتبارش
اين زينب خواهر حسين است
كز كف شده صبر و اختيارش
ابن زياد همينكه دانست آن مخدّره نتيجه احمد مختار و بضعه حيدر كرّار
است مادر يتيمان و طفلان بىپدر است دختر زهراى بتولست خواهر حسين